طرح: روح‌اله گیتی‌نژاد

پایان باز

من به عنوان مدیرعامل کارخانه‌ی «زنگ‌های گوش‌خراش» از اتهامات بسیاری که به مجموعه‌ی ما مي‌زنند، نه تنها متعجب که دلخور هم هستم.

اصلی‌ترین اتهام وارده این است که زنگ‌های ما گوش ملت را کر می‌کنند. از همين‌جا باید بگویم این اتهام بی‌اساس است، آن‌هم به هزارویک دلیل که الان هیچ‌کدام‌شان یادم نیست. آن‌چه الان به یاد دارم بخشی از خدمات‌ تضميني‌ ما است؛ اين‌که اگر به هر دلیلی، سطح شنوایی یکی از مشتری‌ها كم شود، ما به خانه‌اش می‌رویم و صدای زنگ درش را زیاد می‌کنیم.

بعضی‌ها هم، ما را مسبب افزایش آمار ترس‌های بی‌مورد گربه‌هایشان می‌دانند. اما همان‌‌گونه که در محضر نمایندگان مجلس هم گفتم، این گربه‌ها از سایه‌ی خودشان هم می‌ترسند، چه برسد به صدای زنگ در. مثلا فرض کنید یکی از همسایه‌ها نی‌انبان اسکاتلندی‌اش را بردارد و ناگهان شروع به نواختن کند. یا مثلا یکی دیگر از همسایه‌ها که عاشق زندگی در غرب دوران گاوچرانی است، شبانه و زنگوله‌به‌دست براي دعوت اطرافیان به شام دیلینگ‌دیلینگ راه بيندازد. یا مثلا یک مرد گنده‌ی نتراشیده نخراشیده‌ای که دروازه‌بان تیم هاکی محله است، وقتی به خانه برمی‌گردد بفهمد کلیدش را جا گذاشته و مجبور شود با همان لباس و ماسک يغور هاکی به حیاط پشتی برود، مشت مشت به در شیشه‌ای حیاط بكوبد و مدام فریاد بزند «در رو باز کن! در رو باز کن!» هر گربه‌ی ملوسي را توی هر کدام از این موقعیت‌ها قرار بدهیم، حتماً وحشت می‌کند.

اگر بچه‌ی سمجي پشت سر هم دکمه‌ی زنگ در خانه را فشار دهد، باعث خونریزی مغزی ساکنین خانه خواهد شد؟ معلوم است كه نه، از هر كي بپرسي همين را مي‌گويد؛ كارشناسان ما هم در جایگاه شهود، همين را گفتند. با این حال این هم یکی از اتهامات مسخره‌ای است که به مجموعه ما مي‌زنند.
 

ادامه‌ی این مطلب را می‌توانید در شماره‌ي شصت‌ويكم، آذر ۹۴ ببینید.

* این متن با عنوان Extremely Loud Doorbells در شماره اکتبر ۲۰۱۵مجله نیویورکر به چاپ رسیده است.