یادداشت سردبیر

۱۶ ارديبهشت، مبعث رسول اكرم (ص)

از انس‌بن مالک روایت کرده‌‌اند که چون هنگام نبوت پیمبر ما صلی‌الله علیه‌و‌سلم رسید، وی به کنار کعبه خفته بود و رسم چنان بود که قرشیان آنجا می‌خفتند و جبریل و میکاییل بیامدند و با هم گفتند: «فرمان درباره‌ی کیست؟»
آن‌گاه گفتند: «درباره‌ی سالار قوم است.» و برفتند، و از سوی قبله درآمدند و سه فرشته بودند و پیمبر را یافتند که به خواب بود. آن‌گاه وی را سوی آسمان اول بالا بردند و جبریل گفت: «در بگشایید.» و دربانان آسمان گفتند: «کیستی؟» پاسخ داد: «جبریلم.»
گفتند: «و کی با تو هست؟» گفت: «محمد.» گفتند: «مبعوث شده؟» گفت: «آری.»
گفتند: «خوش آمدید.» و برای پیمبر دعا کردند. و چون درآمد، مردی تنومند و نکومنظر دید و از جبریل پرسید: «این کیست؟» جبریل پاسخ داد: «این پدرت آدم است.»
پس از آن وی را به آسمان دوم بردند و جبریل گفت: «بگشایید.» و همان سوال را از او کردند و در همه‌ی آسمان‌ها سوال و سخن همان بود. و چون درآمد دو مرد آنجا بودند و پیمبر پرسید: «ای جبریل اینان کیستند؟» گفت: «یحیی و عیسی خاله‌زادگان تواند.»
پس از آن وی را به آسمان سوم بردند و چون درآمد مردی آنجا بود و پیمبر پرسید:«ای جبرییل این کیست؟» گفت: «این برادرت یوسف است، که از همه‌کسان زیباتر بود، چنان‌که ماه شب چهارده از ستارگان سر است.»
پس از آن وی را به آسمان چهارم بردند و در آنجا مردی بود و پیمبر پرسید: «ای جبرییل این کیست؟» جبریل جواب داد: «این ادریس است.» و آیه‌ی «و رَفَعناهُ مکاناً عَلیاً» (یعنی و او را به مقامی بلند بالا بردیم) را بخواند.
پس از آن، وی را به آسمان پنجم بردند و مردی آنجا بود و پیمبر پرسید: «ای جبریل این کیست؟» پاسخ داد: «این هارون است.»
پس از آن وی را به آسمان ششم برد و مردی آنجا بود و پیمبر گفت: «ای جبریل، این کیست؟» پاسخ داد که این موسی است.
پس از آن وی را به آسمان هفتم برد و مردی آنجا بود و پیمبر گفت: «ای جبریل، این کیست؟» گفت: «این پدرت ابراهیم است.»
پس از آن وی را به بهشت برد و در آنجا جویی بود که آب آن از شیر سپیدتر و از عسل شیرین‌تر بود و دو سوی آن خیمه‌های مروارید بود. پرسید:«ای جبرییل این چیست؟»
پاسخ داد: «این کوثر است که پروردگارت به تو عطا کرده و این مسکن‌های تو است.»
گوید: «و جبرییل به دست خویش از خاک آن برگرفت که مشک بود.» پس از آن به سوی سدرة‌المنتهی رفت و نزدیک خدای عزوجل رسید که به اندازه‌ی یک تیر یا نزدیک‌تر بود و از نزدیکی پروردگار تبارک و تعالی اقسام در و یاقوت و زبرجد بر درخت نمودار بود.
آن‌گاه خدای به بنده‌ی خویش وحی کرد و به او فهم و علم داد و پنجاه نماز بر او مقرر کرد. و پیمبر در بازگشت به موسی گذشت که از او پرسید: «خدا بر امت تو چه مقرر فرمود؟»
پاسخ داد: «پنجاه نماز.»
موسی گفت: «پیش خدای خویش بازگرد و برای امت خویش تخفیف بخواه.» پیمبر بازگشت و ده نماز از امت وی برداشته شد.
و باز به موسی گذشت که گفت: «برگرد و از پروردگارت تخفیف بگیر.» و چنان کرد تا پنج نماز باقی ماند. و باز موسی گفت: «بازگرد و تخفیف بگیر.» پیمبر گفت: «دیگر باز نخواهم گشت.» و در دل وی گذشت که بازنگردد که خدای عزوجل فرموده بود: «سخن من بازنگردد و قضای من تغییر نپذیرد.» اما نماز امت من ده برابر تخفیف یافت.
از ابن‌عباس روایت کرده‌اند که اول‌کس که با پیمبر نماز کرد علی بود.‏[۱]‎

درباره‌ی این شماره

یک در شماره‌ی پیش رو بخش‌هایی از مجله را به مناسبت‌های این ماه اختصاص داده‌ایم؛ «از پشت شیشه»، «سرزمین عجایب» و «پدر و دوچرخه» در بخش درباره‌ی زندگی با نگاهی به روز پدر انتخاب شده‌اند. زندگی‌نگاره‌ی «ژول ورن، آنستوت و دیگران» در بخش درباره‌ی زندگی و «شغل خانگی» در بخش روایت‌های داستانی نیز یادآور روز معلم‌اند.

دو ماه گذشته هنر و ادبیات ایران یکی از چهره‌های ارزشمند خود را از دست داد. قاسم هاشمی‌نژاد، نویسنده، مترجم، روزنامه‌نگار و پژوهشگر گرانمایه روز سیزدهم فروردین ماه گذشته پس از جدالی طولانی با بیماری درگذشت. رمان «فیل در تاریکی» مهم‌ترین اثر داستانی هاشمی‌نژاد است که به عقیده‌ی اغلب صاحب‌نظران و منتقدان یکی از بهترین آثار داستانی ایرانی در ژانر پلیسی به شمار می‌رود. «فیل در تاریکی» را به نوعی می‌توان از اولین رمان‌های شهری ایران دانست که ماجراهای آن در تهران اتفاق می‌افتد و توصیف‌های متعدد نویسنده از این شهر در آثار داستانی پیش از آن کمتر سابقه داشته است. به همین دلیل در اولین دوره‌ی «جایزه داستان تهران» در سال ۹۳ که با هدف ثبت و ماندگار کردن تصاویری از شهر تهران در داستان‌نویسی معاصر ایران شکل گرفته، از این نویسنده به پاس تصویرسازی‌هایش از شهر تهران تقدیر شد. هاشمی‌نژاد علاوه بر داستان‌نویسی، در فیلم‌نامه‌نویسی و تصحیح و بازخوانی متون کهن ادب فارسی نیز دست توانمندی داشت. «شادمانی‌های پنهان نویسنده» در بخش درباره‌ی زندگی روایتی به قلم اصغر عبداللهی نویسنده و فیلم‌نامه‌نویس ارزشمند کشورمان است که تصویری از هاشمی‌نژادِ فیلم‌نامه‌نویس را نیز پیش چشم مخاطب ترسیم می‌کند. هم‌چنین «اندر آداب آبداری» در بخش روایت‌های داستانی، تفحصی است در متون ادبی ایران به قلم هاشمی‌نژاد که به سفارش ماهنامه‌ی داستان نگاشته شده و برای اولین بار در اختیار خوانندگان قرار می‌گیرد. روحش شاد و یادش گرامی باد.

سه «بسیار خب، کافی است. این آخرین مصاحبه‌ام بود.»
«برای امروز؟»
«برای همیشه. تمام.»
این جملاتی است که آخرین مصاحبه‌ی‌ ایمره کرتیس به آن ختم می‌شود. کرتیس، نویسنده‌ی مجارستانی برنده‌ی جایزه‌ی نوبل که ماه پیش درگذشت، در ایران چندان شناخته‌شده نیست. «می‌خواهم جمله بسازم» در بخش درباره‌ی داستان این شماره گفت‌و‌گویی است که کرتیس حدود سه سال پیش با نشریه‌ی پاریس ریویو انجام داد و همان‌طور که خودش در پایان این گفت‌و‌گو اعلام کرد، آخرین مصاحبه‌ی او است درباره‌ی زندگی، آثارش و اینکه نوشتن چگونه برایش لذتی ناگزیر بوده است.

چهار اردیبهشت یک مناسبت دیگر را هم در خود جای داده است. قیصر امین‌پور در یکی از روزهای اردیبهشتی اواخر دهه‌ی سی به دنیا آمد. چهره‌ای که در زندگی نه‌چندان طولانی‌اش به عنوان یکی از شاعران صاحب‌سبک در هر سه حوزه‌ی شعر نوجوان، غزل معاصر و شعر انقلاب، آثاری ارزشمند از خود به جای گذاشت و در کسوت مدرس دانشگاه شاگردان بسیاری پروراند و در جایگاه سردبیر سروش نوجوان طبع‌های بسیاری را پرورش داد. «آن لحظه‌ی در نهایت» روایتی است درباره‌ی قیصر امین‌پور که روند تهیه و تدوین و آماده‌سازی آن مسیری طولانی (نزدیک به دو سال) را سپری کرد تا سرانجام به ثمر رسید. متنی که می‌کوشد تصویری کمتر دیده‌شده از زندگی قیصر را پیش چشم مخاطبان ترسیم کند و انتشار آن ادای دین مجله‌ی داستان به این چهره‌ی تاثیرگذار ادبیات معاصر ایران است. از همراهی‌های زیبا اشراقی، همسر گرامی قیصر امین‌پور، در شکل‌گیری این روایت قدردانی می‌کنیم.

پنج خوانندگان قدیمی داستان به‌خاطر می‌آورند که در یکی دو سال نخست انتشار مجله، در بخش درباره‌ی داستان صفحه‌ای به نام «میز کار نویسنده» داشتیم که در آن داستان‌نویسان ایرانی و خارجی از عادت‌های نویسندگی‌شان می‌گفتند. عادت‌هایی که خیلی وقت‌ها می‌توانست الگویی فراروی نویسندگان جوان قرار دهد. این صفحه را با توصیه‌هایی از نویسندگان برای نوشتن از سر گرفته‌ایم و در این شماره دوازده توصیه از چاک پالانیک را می‌خوانید.

شش «معلم مامان» اثر رابرت آنتونی سیگل و «سرزمین عجایب» اثر وای‌ئی لی در این شماره هر دو با اطلاع و اجازه‌ی نویسندگان‌شان ترجمه و منتشر شده‌اند. کسب مجوز از نویسندگان و ناشران خارجی برای ترجمه و انتشار آثارشان در ایران روند مقبولی است که چند سالی است در ایران بیش از پیش مورد توجه مترجمان و ناشران قرار گرفته است. مجله‌ی داستان نیز همسو با این حرکت پسندیده‌ی فرهنگی، در این چند سال قدم‌های مهمی برای ایجاد ارتباط با نویسندگان و هنرمندان خارجی و کسب مجوز آن‌ها برای انتشار آثارشان برداشته است و این روند هم‌چنان ادامه خواهد داشت.

  1. ۱. گزیده‌ای از تاریخ طبری، جلد سوم، ترجمه‌ی ابوالقاسم پاینده [⤤]

یک دیدگاه در پاسخ به «هفت آسمان»

  1. نسرین نفیسی -

    با سلام خدمت خانم مینا فرشید نیک و سایر دست اندرکاران مجله داستان همشهری. بی شک من یکی از قدیمی ترین و سالمندترین خواننده های شما هستم و فرصت را مغتنم می دانم که انتشار اولین مجله داستان را در سال جدید (۹۵)تبریک بگویم . می خواستم تشکر ویژه کنم از انتخاب متن خوبی که خانم فرشید نیک به مناسبت عید مبعث و ولادت حضرت علی(ع) در پیشانی نویس سخن سردبیر این شماره گذاشته اند. این متن خیلی داستانی بود و جایش درست در مجله شما بود که خوانندگان تان لابد خیلی بیشتر از سایر خواننده ها از قدرت تخیل خویش استفاده می کنند. موفق باشید