نجفقلی میرزا معزی در زمان تحصیل در لیون فرانسه به همراه موسیو ریتو یکی از […]

روایت × تصویر

چند تصوير قديمي از شاگرد و معلم

شاید امروز دیگر معلم سرخانه داشتن خیلی مورد توجه نباشد. انبوه کلاس‌های آموزشی در آموزشگاه‌ها و مدارس و دانشجویان فارغ‌التحصیل که جویای کارند، دیگر ارج و قرب آن را برده یا رنگ و شکلش را عوض کرده. گذشت آن زمان که محمد ساعد مراغه‌ای که یک روز نخست‌وزیر شد، سال‌ها معلم سرخانه‌ی پسر پرنس ارفع بود اما تا همین صد سال قبل معلم سرخانه بودن(داشتن)با آنچه ما می‌پنداریم تفاوت داشت. سن و سال نداشت. ایرانی و خارجی‌اش چندان مطرح نبود. حتی مکانش مهم نبود. دانشجوی سی ساله‌ای که می‌‌خواست در پلی‌تکنیک پاریس درس بخواند و پروفسور آگرژه شود، معلم سرخانه‌ای برای زبان داشت، شاید نصف سن خودش. در ایران هم کم نبودند خانواده‌هایی که تا بچه‌ها هنوز زبان باز نکرده بودند، برایشان مادامی می‌آوردند تا زبان فرانسه را به صورت نِیتیو بیاموزند و چلو‌کباب را شیلو‌کاباب بخوانند و مقداری گلدوزی و کمی آشپزی فرنگی یاد بگیرند. انگار یک‌جور رسم بود. یک‌جور نياز زمانه اما نه در محدوده‌ی زمان، به درازای آموختن‌ها. معلم سرخانه شدن مد بود و داشتنش بيشتر از آنكه مایه‌ی مباهات باشد به دليل كمبود مراكز آموزشي و معلم‌ها بود. شاید در عکس‌های پیش رو بتوان گوشه‌ای از این تشریفاتِ آموختن را دید.

1

ميرزا عباس‌خان مهندس‌باشي و معلم زبان فرانسه‌اش در پاريس در آتليه نادار


2

عبدالله‌خان و محسن‌خان اتابكي، فرزندان علي‌اصغرخان اتابك اعظم امين‌السلطان و معلم زبان روسي‌شان موسيو يواينيچ


3

ميرزا اسماعيل‌خان شفائي به همراه معلم توپخانه‌ی خود در مدرسه‌ي نظامي نيكلا روسيه


04

محمدحسين ميرزا فيروز پسر عبدالحسين ميرزا فرمانفرما به همراه مدير مدرسه‌ی نظامي كوردوپاژ روسيه در كلاس درس نقشه خواني دريايي