روایت

هایائو میازاکی، کارگردان انیمیشن‌های ژاپنی را با جهان‌های جادویی و شخصیت‌های عجیب و غریبش می‌شناسند. آثاری چنان عجیب که پیش خودمان می‌گوییم خالق چنین دنیاهایی حتما خودش هم آدم عجیب و غریبی است. ولی در واقعیت او خیلی هم با ما متفاوت نیست. میازاکی در این متن از اتومبیل شگفت‌انگیزی می‌گوید که از دنیای واقعی راه خود را به جهان‌های خیالی او باز کرد. اتومبیلی که نامش برایمان بسیار آشنا است: ژیان.

ژيان، ماشين عزيزم با دو اسب بخار قدرت و حداكثر سرعت هفتادو‌پنج كيلومتر در ساعت. سرعت كه مي‌گرفتم مصمم بودم از ماشين‌هاي ديگر عقب نمانم و بعد ستون غليظ دود از اگزوز بيرون مي‌زد، بدنه‌ي ماشين مي‌لرزيد و من در ميان ديواره‌هايي كه ضخامتش اندازه‌ي يك تخته‌ي سه‌لايي بود حس وصف‌ناپذيري از سرعت را تجربه مي‌كردم. همراهانم فرياد مي‌زدند: «الان مي‌ميريم! الان مي‌ميريم!»

در فكر خريد ماشيني بودم كه پسرهايم را به مهدكودك ببرم. درست همان موقع فيلم عشاق با بازي ژان مورو را ديدم. چيزي كه بيشتر از بازي ژان مورو توجهم را جلب كرد، يك ماشين كوچكِ ارزان‌قيمتِ عجيب بود: يك ژيان. مال حدودا سيزده سال پيش.
 

ادامه‌ی این روايت را می‌توانید در شماره‌ی شصت و هفتم، تير ۹۵ ببینید.

*‌‌‌ این روایت در سال ۲۰۱۴ با عنوان My Car در کتاب Starting Point منتشر شده است.