یک مکان

چند قاب از آدم‌های کنار دریا در استانبول

زندگی کنار آب آدم‌ها را سودایی می‌کند، هوایی می کند. این عمق زیاد چشم‌انداز و دیدن دوردست به آدم‌ها احساس رهایی و بلندپروازی می‌دهد، خیال می‌کنند کافی است پایشان را بگذارند توی آب و به هر جایی که می‌خواهند برسند. در این بی‌انتهایی، در این مراقبه‌ فضایی است که گاهی آدم تنهایی‌اش را پیدا می‌کند، عظمتش را یا کوچکی‌اش را. ایستادن روبه‌روی آب شبیه ایستادن روبه‌روی کوه، جنگل یا صحرا نیست. دریا آینه‌ی بازتاب‌دهنده‌ی حضایل و رذایل نیست، دریا بی‌خیال‌تر از این است که آینه باشد و بازتاب دهد. دریا فقط خیال‌پردازها را خیال‌پردازتر می‌کند.
ترکیه محاط در این آب است در شمال و جنوب و غرب دریا دارد؛ چند دریا و یک بغاز که استانبول را جدا می‌کند و وصل می‌کند. آدم‌هایی که در این وصل و جدایی زندگی می‌کنند در سومین کرانه‌ی این دریا زندگی می‌کنند، در حیرانی ماندن و رفتن. در جایی که هم چشم‌انتظاری دارد هم چشم‌بندی، شگفتی‌هایی که آب می‌آورد و دلبری‌هایی که می‌کند.