بازو دم‌ کرد؟

طرح: ‌روح‌اله گیتی‌نژاد/ عکس: علی رنجبران

یک تجربه

داداش: معادل واژه‌ی رفیق در روابط کمونیست‌ها. در باشگاه، افراد هویتِ فردی خود را ازجمله نام و نام خانوادگی از دست می‌دهند و با «داداش» مورد خطاب قرار می‌گیرند.

بدن: تنها مولفه‌ی هویتی سوژه‌ی شناسنده در باشگاه. به‌محض ورود به باشگاه بدنِ شخص، هویتی مستقل می‌یابد و به‌شکل سوم‌شخص مفرد خطاب می‌شود. برای نمونه کسی در باشگاه نمی‌گوید: «پیشرفت کرده‌ام» بلکه به‌جای آن از «بدن رو آمده است» استفاده می‌کند.

برنامه: دستور تغییرناپذیری که از سوی مربی باشگاه در اختیار ورزشکاران قرار داده می‌شود و باید هم‌چون قوانین نظامی مورد اطاعت قرار گیرد. استفاده از برنامه‌های اینترنتی، برنامه‌ی شخص دیگر و هر نوع دست‌بردن در برنامه‌، آسیب‌های ناشناخته‌ای را در بدن ورزشکار به‌جا خواهد گذاشت. مسؤولیتِ این آسیب‌ها و دل‌خوری‌های احتمالی بر عهده‌ی ورزشکار است.

محمدآقا: شخص بیست‌وهشت‌ساله‌ی بازوبزرگ و پاکوتاهی که بدون داشتن سِمت رسمی، دائم در باشگاه حضور دارد و هیچ‌یک از ورزشکارها، هیچ‌وقت او را درحال تمرین‌کردن ندیده‌اند. بااین‌حال ویژگی‌های فیزیکی او مشابه تصویری است که روی جلد مجله‌های بدن‌سازی دیده می‌شود. معمولا اگر تازه‌واردی در باشگاه نیاز به راهنمایی داشته باشد، محمدآقا دستِ او را می‌گیرد و تنها راهِ روآمدنِ بدنِ تازه‌وارد را مصرف مکمل‌هایی می‌داند که شخصِ او وارد می‌کند. خوبیِ مکمل‌های محمدآقا این است که خودش از دبی وارد می‌کند و درنتیجه علاوه بر اصل بودن جنسش، واسطه‌ای هم برای افزایش قیمت در میان نیست.

دم‌کردن بدن: حالت انقباضی که بعد از تمرین شدید و بی‌وقفه در عضله‌های ورزشکار رخ می‌دهد. هرچه سابقه‌ی یک داداش در باشگاه بیشتر باشد، بدنش کمتر دم می‌کند. باسابقه‌ها معمولا خود را مشتاق دم‌کردن بدن‌شان نشان می‌دهند و هنگام درددل‌هایشان، با اندوهی تصنعی به‌هم می‌گویند: «باورت می‌شه چهار ماهه بدن دم نکرده؟»

روآمدن بدن: مُتاسیونی که دوهفته بعد از خوردن مکمل در بدن ورزشکار رخ می‌دهد. این مُتاسیون ممکن است واقعیت نداشته باشد و صرفا دستگاه پروپاگاندای محمدآقا آن را در ذهن ورزشکار جاگیر کند تا فرد، مشتریِ مکمل باقی بماند.

استعدادِ بدن: کیفیتی یُدرک و لایوصَف در بدن ورزشکار که هنگام تجویز برنامه‌ی ورزشی و غذایی مدنظر قرار می‌گیرد. بیشتر بدن‌های مستعد یک‌ماهه رو می‌آیند اما ورزشکار داشته‌ایم که یک‌سال مرتب به باشگاه آمده اما به‌خاطر بی‌استعدادی، بدنش تغییر محسوسی نکرده است.

تشنگیِ بدن: وضعیتی که در آن بدن به خوردن مکمل و پروتئین نیاز پیدا می‌کند. فروشندگان مُنصف مکمل، معمولا زمانِ لازم برای تشنگی (یا طلبه‌شدن)ِ بدن را سه‌ماه از شروع ورزش می‌دانند.

مکمل: اکسیری جادویی که اگر با یکی دوساعت ورزش در ماه همراه شود، خاکسترِ بدن را به طلا تبدیل می‌کند. معمولا مکمل‌هایی که در باشگاه (رک. محمدآقا) فروخته می‌شوند، تاثیری چندبرابر مکمل‌هایی دارند که در داروخانه‌ها یافت می‌شوند. بقیه‌اش را هم خودِ ورزشکار می‌داند و هیچ اصراری هم نیست که ورزشکار، مکمل را از محمدآقا بخرد.

ماشاءالله، آخری‌اش است: دروغی مصلحتی که هنگامِ خستگی مفرط یا کم‌آوردن یک ورزشکار در یک تمرین، به او گفته می‌شود. صمیمیتِ دروغینی که بین گوینده و شنونده‌ی این جمله شکل می‌گیرد، به‌طور معمول منجر به ایجاد نوعی رودربایستی بین دو طرف می‌شود. اعتقاد بر این است که نیرویی که سبب می‌شود ورزشکار با شنیدن این جمله توانِ به انجام رساندن حرکت را پیدا کند، همین رودربایستی است.

چند سِت داری؟: نوعی استفهام انکاری به‌منظور درخواست تعجیل در استفاده از دستگاه. هنگامی که یک ورزشکار بیش از مدت‌زمانِ مورد انتظار از یک دستگاه استفاده کند، مدام این پرسش را از دیگران می‌شنود و سروته کارش را به‌سرعت هم‌می‌آورد.

ئه، ئو، ئه، آ: نظام شمارش اعداد در باشگاه. در این شیوه، هر عدد باید با یک هجا بیان شود و حرف صامتِ آن‌ هم قابل تشخیص نباشد. بزرگ‌ترین عدد در این نظام، پانزده است و بیش از آن بی‌نهایت محسوب می‌شود. هرچه این اعداد با شدت و حدت بیشتری فریاد زده شوند، دشواری آن حرکت بر ورزشکارانِ دیگر آشکارتر می‌شود.