گفت‌وگو

گفت‌وگو با کنزابور و اوئه، نویسنده‌ی ژاپنی برنده‌ی جایزه‌ی نوبل

اولين اثر نويسنده معمولا راجع به زندگي خودش است و بدترين اثرش. اين جمله را منتقدها زياد گفته‌اند. كنزا بور اوئه را شايد بتوان مثال نقض اين جمله دانست. آثار او همیشه ردی از زندگی شخصی و خانوادگی‌اش در خود داشته‌اند. از زاویه‌ی اول‌شخص روایت گرفته تا حضور اعضای خانواده در رمان‌ها و داستان‌های نویسنده، نقش اوئه و زندگی‌اش همواره در آثارش قابل رویت است. با این ‌حال او توانسته به بزرگ‌ترین افتخارات ادبی جهان دست پیدا کند و آثارش به زبان‌های مختلف ترجمه شده‌اند. اوئه در این گفت‌وگو از شيوه‌ي كارش، رابطه‌ی نوشته‌هایش با خانواده، روشش برای اجتناب از تکرار و اهمیت جایزه‌ی نوبل برای یک نویسنده‌ی ژاپنی می‌گوید.

در آغاز کارتان با افراد زیادی مصاحبه کردید. آیا مصاحبه‌گر خوبی هستید؟

نه نه نه. یک گفت‌وگوی خوب چیزی درباره‌ی مصاحبه‌شونده آشکار می‌کند که پیش از آن هرگز در موردش صحبتي نشده بوده. فکر نمی‌کنم مصاحبه‌گر خوبي باشم چون هیچ‌وقت نتوانسته‌ام حرفی تازه بیرون بکشم.

شما با کورت ونه گات هم مصاحبه‌اي برای تلویزیون ژاپن داشتيد، درست است؟

بله. ۱۹۸۴ برای کنفرانس پي‌اي‌ان به ژاپن آمده بود، اما بیشتر یک‌جور گپ‌و‌گفت ميان دو نویسنده بود. ونه گات متفکری جدی بود که ایده‌های عمیقش را با لحن شوخ‌ ونه ‌گاتی بیان می‌کرد. از ونه‌‌گات هم نتوانستم چیز تازه‌اي بیرون بکشم.

در نامه‌نگاري‌هايم با نويسندگان پاسخ‌هاي صادقانه‌تري دريافت مي‌كردم. نوآم چامسکی برایم تعریف کرد که در دوران کودکی‌اش در یک کمپ تابستانی اعلانی پخش شد با این موضوع که آمریکا از بمب اتمی استفاده کرده و نیروهای متحد پیروز می‌شوند. در کمپ‌ جشن گرفته بودند و آتش‌بازی‌ راه انداخته بودند ولی چامسکی به‌طرف جنگل دویده و تا نیمه‌های شب آنجا مانده بود. همیشه برای چامسکی احترام قائل بودم اما بعد از اينكه اين ماجرا را برايم تعريف كرد احترامم به او بیشتر هم شد.

در مورد مهارت نوشتن توصيه‌اي دارید؟

من جزو آن دسته از نویسنده‌هایی هستم که بارها و بارها متن‌شان را بازنویسی می‌کنند. برای اصلاح مجدد بسیار حریصم. اگر یکی از نسخه‌های دست‌نویسم را ببینید متوجه تغییرات زیادي كه در متن داده‌ام می‌شوید. بنابراین یکی از روش‌های ادبی من «تکرار متفاوت» است. کارهای تازه‌ام را با انداختن نگاهی جدید به کاری که قبلا نوشته‌ام آغاز می‌کنم ـ تلاش می‌کنم بار ديگر با حریفی تکراری مبارزه کنم. بعد نسخه‌ی اولیه را نگاه می‌کنم و بسطش مي‌دهم و جزئياتش را اضافه مي‌كنم. با این کار ديگر اثري از كار قبلي باقي نمي‌ماند. من آثار ادبی‌ام را کلیتی از تکرارهای متفاوت می‌دانم.

چطور متوجه می‌شوید که بیش از حد شرح و بسط داده‌اید و جزئيات اضافه كرده‌ايد؟

مشکل است. بسط می‌دهم و جزئيات اضافه مي‌كنم و هر سال خوانندگانم کمتر می‌شوند. سبک من بسیار سخت، بسیار پیچیده و گیج‌کننده شده. برای ارتقا بخشیدن به کارم و خلق کردن چشم‌اندازی جدید به این شیوه نیاز داشتم اما پانزده سال پیش در مورد اينكه آيا شرح و بسط دادن مطلب شيوه‌ي مناسبي براي رمان‌نويس است يا نه عميقا شك كردم.

اساسا يك نويسنده‌ي خوب سبك خودش را دارد؛ صدايي طبيعي و ژرف كه از اولين نسخه شنيده مي‌شود. وقتي نویسنده نسخه‌ی اولیه‌اش را شرح و بسط مي‌دهد آن صدای طبیعی و ژرف تقویت و ساده‌سازی می‌شود. وقتی آمریکا بودم نسخه‌ای از دست‌نویس‌های اصلی هاکلبری فین نوشته‌ی مارک تواین به دستم رسید. حدود صد صفحه از آن را خواندم و رفته‌رفته متوجه شدم که تواین از همان آغاز سبک مشخصی داشته. حتی وقتی به انگلیسی شکسته هم نوشته، نوشته‌اش آهنگ خاصی دارد. آهنگی که زبان شکسته‌‌اش را قابل فهم‌تر می‌کند. توانايي چنين شرح و بسطي كه منجر به تقويت صداي نويسنده شود در نويسنده‌هاي خوب به طور طبيعي وجود دارد.یک نویسنده‌ي خوب در حالت عادی صدايش را نابود نمي‌کند اما من همیشه در تلاش برای از میان بردن صداي خودم بوده‌ام.

چرا مي‌خواستيد صدايتان را از بین ببرید؟

من مي‌خواستم یک سبک ادبی جدید در زبان ژاپنی خلق کنم. در تاریخ ادبیات معاصر ژاپن که از صدوبیست سال پیش آغاز شده است سبک غالب، گرایشی به شرح و بسط ندارد.‌ بيشترشان نمونه‌هايي هستند وفادار به سنت ترجیع‌بندهای کوتاه، تانکا و هایکو. من می‌خواستم چیزی متفاوت بنویسم.

زمانی‌که اولین رمانم را نوشتم بيست‌ودوساله و دانشجوی ادبیات فرانسه بودم. اگرچه به زبان ژاپنی می‌نوشتم شیفته‌ی رمان‌ها و اشعار انگلیسی و فرانسوی بودم. هشت ساعت در روز انگلیسی و فرانسه مي‌خواندم و دو ساعت ژاپنی می‌نوشتم. دوست داشتم بدانم یک نویسنده‌ی فرانسوی در مورد این تجربه چه فكر مي‌كند؟ یک نویسنده‌ی انگلیسی چه؟ می‌خواستم با مطالعه، بين زبان‌های خارجی و نوشتن به زبان ژاپنی پل بزنم. اما نوشته‌هایم مدام پیچیده و پیچیده‌تر می‌شدند.

در شصت‌سالگی فکر کردم شاید روشم اشتباه است. تصورم از شیوه‌ی خلق ممکن بود اشتباه باشد. هنوز هم آن‌قدر شرح و بسط می‌دهم تا دیگر نتوانم جایی خالی روی کاغذ پیدا کنم اما حالا مرحله‌ی دومی هم وجود دارد: نسخه‌ای بسیار ساده و سلیس از چیزی را که نوشته‌ام دوباره می‌نویسم.

برای نویسندگانی که می‌توانند به هر دو سبک بنویسند احترام قائلم. كساني مثل سلین که هم سبکی پیچیده داشت و هم سلیس.

ادامه‌ی این مطلب را می‌توانید در شماره‌ی شصت و هفتم، تير ۹۵ ببینید.

*‌‌‌ این متن گزيده‌اي است از گفت‌و‌گويي كه در سال ۲۰۰۷ با عنوان The Art of Fiction No. 195 ددر شماره‌ي ۱۸۳ مجله‌ی پاریس ریویو منتشر شده است

۴ دیدگاه در پاسخ به «تکرار متفاوت»

    1. داستان -

      سلام. می‌توانيد با نماينده توزيع شهرتان تماس بگيريد. ليست نمايندگان توزيع در مجله درج شده است.