ژاپنِ آرامِ عهد مِیجی و توكوگاوا ( اوايل قرن دوازدهم شمسي) خيلي متفاوت است با آن چيزي كه ما امروز از ژاپن ميشناسيم. شاليزارهاي وسيع و باغهاي انبوه گيلاس در ميان صخرههايي سرسبز و پوشيده از كاج و بِه ژاپني. كندي زندگي شرقي در ژاپن آن زمان بهراحتي ملموس بود. كشوري كوچك با مردماني منزوي كه چندان ارتباطي با جهان خارج ندارند. نظامهاي طبقاتي اجتماعي به نهايت درجه محترم شمرده ميشود و تمامي مردم، از نجيبزاده تا طبقات پايين، آن را پاسداري ميكنند. ايرانيان شايد كمتر اسمي از ژاپن شنيده بودند تا زماني كه مثلا در نمايشگاههاي جهاني ژاپن را شناختند يا مثلا وقتي ماساهارو يوشيدا بهعنوان نخستين سفير (عصر ناصري) به ايران آمد و باغ ايلخاني سفارت ژاپن را تاسيس كرد يا آوانس مساعدالسلطنه سفيركبير ايران در توكيو شد. بعدها هم ايرانيان بيشتر به ژاپن رفتند و هم ژاپنيها بيشتر به ايران آمدند. شايد يكي از جذابترين اين سفرها، سفر امينالسلطان و همراهانش به ژاپن در مسير دور دنيا و رفتن به حج است. اتابك اعظم به همراه برخي از رجال و پسرانش به ژاپن كه رسيد، فصل جديدي از روابط ايران و ژاپن ورق خورد. همهچيز ژاپن براي ايرانيان تازگي داشت. يكي از پسران صدراعظم آلبومي از عكسهاي دسترنگ ژاپن، از آثار عکاس ایتالیاییالاصل یوکوهاما، آدولف فارساری، خريد تا در تهران بتواند خاطرات سفرش را مرور كند. اين آلبوم نشانهاي است از روح آرام ژاپني پيش از مدرنيزاسيون شرقي آن.