بیل بردلی در یکی از بازی‌های NBA

روایت

موقع ورزش انگار حواس‌مان حساس‌تر می‌شوند. کف پاهایمان سنگ‌ریزه‌های آسفالت خیابان را کشف می‌کنند، گوش‌ها‌يمان دوباره با صدای نفس‌هايمان آشنا مي‌شوند، چشم‌مان آن گوشه‌ی خالی را می‌بیند و هزار حس دیگر که در یک لحظه تمام بدن‌مان را پر می‌کنند. بیل بردلی، ستاره‌ی سابق بسکتبال آمریکا، در این متن از رابطه‌ای می‌گوید كه میان ورزشکار و توپ و زمین شکل می‌گیرد.

اولین کار زمین زدن توپ است. در خانه، در پارکینگ، توی پیاده‌رو، در زمین بازی. بعد شروع می‌کنی به پرتاب کردن: پاها خم، چشم‌ها خیره به حلقه، آرنج زیر توپ. پرتاب می‌کنی و دستت حرکتش را در هوا ادامه می‌دهد. می‌گذاری توپ پرواز کند، بالا، بالا و بعد بیفتد توی حلقه. به‌جز یک توپ، یک حلقه و تخیل هیچ چیز دیگری نیاز نیست. چقدر کار ساده‌ای است. دقیق یادم نیست کی بود که علاقه‌ام تبدیل شد به عشق ولی خیلی بچه بودم و از آن موقع تاکنون هرگز فروننشسته. وقتی نوجوان بودم، ساعت‌ها در زمین ورزش دبیرستان تنها می‌ماندم و پرتاب پشت پرتاب، شوت‌هایم را تمرین می‌کردم. تکرارش شده بود نوعی آیین. شیارها و بافت برجسته‌ی توپ چرمی حس خاصی داشت. نوک انگشتانم صاف می‌رفتند روی شیارها و اگر جایشان درست بود خودشان بهم می‌گفتند. نکته‌ی کلیدی در مورد نوک انگشتان این است که همیشه باید تمیز نگه‌شان دارید. دست راستم را می‌کشیدم روی پیشانی عرق‌کرده‌ام، بعد روی ‌سینه‌ام و تی‌شرتی که پوشیده بودم، و بعد توپ را در دست می‌گرفتم. وقتی تمرین پرتاب به پایان می‌رسید چرک راهش را از کف سالن به توپ و بعد به نوک انگشتانم و در نهایت روی تی‌شرتم پیدا کرده بود. بعد از هزاران هزار پرتاب، تی‌شرت‌هایم برای همیشه لک شده بودند.

خود زمین ورزش بخشی از لذتی بود که در تنهایی می‌بردم. هر گوشه‌اش را می‌شناختم؛ سالنی به‌روز با تخته‌های بادبزنی و شیشه‌ای قابل تنظیم. زمینش صیقلی و براق بود. وقتی رویش حرکت می‌کردم چنان برق می‌زد كه انگار داشتم روی آینه بازی می‌کردم. نور روز فقط از پنجره‌هایی داخل می‌شد که در ارتفاع بسیار زیاد روی سقف شیب‌دار قرار داشتند. بوی کپکِ اتاق‌های رختکن را نمی‌داد. عطر تند لاک‌الکل داشت و فرچه‌های روغن‌خورده؛ محافظان کیفیت زمین در طول سالیان.

ادامه‌ی این روايت را می‌توانید در شماره‌ی شصت و هشتم، مرداد ۹۵ ببینید.

*‌‌‌ این روایت انتخابی است از کتاب The Values of the Game که در سال ۱۹۹۸ منتشر شده ا