یك نویسنده كجا به مسیری میافتد كه به نویسندگی ختم میشود؟ یكی راهش را از ابتدا درست شناسایی میكند و مستقیم به سوی آن میرود، یكی دیگر مدام از این راه به بیراه میرود تا در میان حیرانیها راهش را پیدا كند. این وسط نویسندههایی هم هستند كه بوی بزرگی و جهانی شدن را با فاصلههای زمانی چند دهساله میشنوند. كوتسی یكی از این نویسندهها است.
جی.ام كوتسی نویسندهی اهل آفریقای جنوبی كه برندهی جایزهی نوبل ادبیات ۲۰۰۳ است، در زندگینامهی خودنوشتش از روزگار جوانی و ایام تحصیل و دغدغههای دوران دانشگاه میگوید. از كتابهایی كه میخوانده، نویسندههایی كه میپسندیده و الگویش بودهاند، وسوسههای جامعیت و آموختن همهچیز از ریاضی و كامپیوتر گرفته تا شاخههای مختلف هنر و علوم انسانی، از شوق دشوار آموختن چند زبان بزرگ دنیا و مصائب نویسنده شدن. در این نوشته هم سرگردانی او و هم هدف مشخصش را میتوان دید.
كوتسی زندگینامهاش را از زاویهی سومشخص نوشته و در روزگار شهرت و جهانی شدن، یك سال قبل از دریافت جایزهی نوبل، جوانیاش را روایت كرده. نظرگاه نویسنده در این روایت نسبتا غریب و خلاف روال عادی زندگینامهها است و با منظری بیرونی. كوتسی از چطور كوتسی شدن میگوید.
وقتی وارد دانشگاه شد برنامهاش این بود که ریاضیدان شود، بعد در ادامه خودش را وقف هنر كند. در عمل تا حد ممكن همینطور شد، تا جایی كه خودش میخواست خیلی از مسیرش منحرف نشد.
گذشته از علایم مرموز، محض بودن ریاضی او را به خود جذب كرد. اگر در دانشگاه رشتهای با عنوان تفكر محض وجود داشت، احتمالا در آن رشته هم ثبتنام میكرد.
البته مانعی جلوی برنامهی درسی او وجود دارد: مقررات اجازه نمیدهند كه یك نفر فقط ریاضیات محض بخواند. بیشتر دانشجوهای همكلاسی او تركیبی از ریاضیات، ریاضیات كاربردی و فیزیك میخوانند. این مسیری نیست كه بتواند برود. وقتی بچه بود به شكافت هستهای و موشك علاقه داشت. حالا احساسی به دنیای واقعی ندارد، درك نمیكند كه چرا اشیا در فیزیك آنطورند كه هستند. مثلا چرا توپی كه روی زمین میافتد بعد از بالا و پایین شدن بالاخره میایستد؟ همكلاسیهایش با چنین سوالی مشكل ندارند: به دلیل اینكه ضریب كشسانی توپ از یك كوچكتر است اما مسئلهی او این است كه چرا؟ چرا ضریب كشسانی دقیقا نباید یك باشد؟ همكلاسیهایش شانه بالا میاندازند. میگویند ما در دنیای واقعی زندگی میكنیم. از نظر او این جواب نیست.
از آنجا كه معلوم شده با دنیای واقعی هماهنگی ندارد، از علوم پرهیز میكند و سوراخهای برنامهی درسیاش را با كلاسهای انگلیسی، فلسفه و مطالعات كلاسیك پر میكند. دوست دارد از آن مدل دانشجویان ریاضی باشد كه چند دورهی هنر را هم گذراندهاند اما متاسفانه در میان دانشجویان علوم یك نااهل به حساب میآید، آماتوری كه سر درسهای ریاضی حاضر میشود یكدفعه غیبش میزند و فقط خدا میداند كجا میرود.
چون ریاضی میخواند باید بیشتر وقتش را با ریاضیات سر كند. ریاضیات ساده است ولی لاتین سخت است. در درس لاتین خیلی ضعیف است. سالهایی كه در مدرسهی كاتولیك درس میخواند، منطق نحوِ لاتین را در ذهنش جا انداخته؛ میتواند مثل سیسرون نثر باوقاری بنویسد اما ویرژیل و هوراس با آن نگارش آشفته و دایرهی لغات تهوعآور، او را گیج میكنند.
در یك گروه درسی لاتین عضو شده كه بیشتر دانشجویان آن گروه در كنار لاتین، یونانی هم میخوانند. میداند كه آموختن یونانی یاد گرفتن لاتین را راحت میكند. برای اینكه آبرویش نرود خودش را از تكوتا نمیاندازد. كاش در مدرسهای درس خوانده بود كه یونانی یاد میدادند. یونانی و ریاضیات در نظر او عالیترین درسهایی هستند كه آدم باید در دانشگاه بخواند.
دارد نامههای ازرا پاوند را میخوانَد. ازرا پاوند بهخاطر هماتاقیاش از كار در ایندیانا اخراج شد. پاوند عصبانی از چنین رفتار كوتهفكرانهای از آمریكا رفت. در لندن دوروتی شكسپیر را دید و با او ازدواج كرد و برای زندگی به ایتالیا رفت. بعد از جنگ جهانی دوم به همكاری با فاشیستها متهم شد. برای گریختن از محاكمهی اعدام ادعای دیوانگی كرد و در تیمارستانی بستری شد.
حالا در سال ۱۹۵۹، از تیمارستان مرخص شده، به ایتالیا برگشته و دارد روی برنامهی زندگیاش، كانتوها، كار میكند. تمام كانتوهایی كه تا این لحظه انتشارات فابر منتشر كرده در كتابخانهی دانشگاه كیپتاون وجود دارد. گرفتار كانتوها است. آنها را بارها خوانده، از كتاب هاگ كنر دربارهی پاوند بهعنوان كتاب راهنما استفاده میكند. تی. اس الیوت بزرگوارانه پاوند را بهترین استاد میخواند. با اینكه كار خودِ الیوت را بسیار تحسین میكند، میداند حق با الیوت است.
ازرا پاوند در بیشتر زندگی خود رنج دیده: تبعید شده بعد حبس شده بعد دوباره تبعید شده. حالا با وجود برچسب دیوانگی بر پیشانی، ثابت شده شاعر بزرگی است، شاید به بزرگی والت ویتمن. پاوند زندگیاش را فدای هنرش كرده است. مثل الیوت. او هم مثل پاوند و الیوت باید خودش را برای تمام چیزی كه زندگی برایش ذخیره كرده آماده كند، حتی اگر این ذخیره به معنای تبعید، كار نامعلوم و رسوایی باشد.
ادامهی این مطلب را میتوانید در شمارهی هفتادوهشتم، تیر ۹۶ ببینید.
* این جستار تلخیصی است از فصل سوم كتاب Youth: Scenes from Provincial Life II که سال ۲۰۰۲ منتشر شده است.