رسمها و آیینهای مشابه از كجا میآیند؟ میان دو كشوری كه نه مرز جغرافیایی، نه مذهب و زبان مشترك دارند؟
در متن پیش رو، محسن پاکآیین كه سالها بهعنوان سفیر و مشاور در كشورهای آفریقایی حضور داشته از یك آداب آشنا در كشوری دور میگوید. از خواستها و نیازها و عواطف انسانی كه رسوم مشترك ما و آنها را میسازد.
مرداد ۱۳۶۷ بود که هنگام ماموریت در زامبیا، به دعوت یكی از روسای قبیلهی بمبا در مراسم ازدواج دخترش در یكی از سالنهای اصلی شهر شركت كردیم. قبیلهی بمبا یکی از مهمترین قبایل زامبیا است و در این مراسم مجلل مقامات محلی و تعدادی از دیپلماتها و روسای قبایل دیگر شركت داشتند. به دلیل ارتباط نزدیکم با رئیس قبیله، من تنها سفیر حاضر در مراسم بودم و برای همین برادر عروس همواره كنار ما بود تا توضیحات لازم در مورد آئین ازدواج در قبایل زامبیا را بدهد. مثلا میگفت در این قبایل، بهخصوص بمبا، با برپایى مراسمى به نام «چیسونگو» دختران وارد گروه زنان بالغ میشوند و زنان قبیله باید چند روزى به دختران جوان وظایفى را كه قرار است در خانهی شوهر و در جامعه به آنان واگذار شود آموزش دهند. بعد از برپایى این آیین دختران اغلب ازدواج میكنند اما پسران گاهى تا سیسالگى مجرد مىمانند. یا مثلا میگفت همین زوج جوان بهخاطر ایجاد حس اعتماد و تفاهم بین دو خانواده، تا زمان این جشن ازدواج حق دیدن یكدیگر را نداشتند.
سر شام كه داشتم با یکی از مهمانان که کنارم نشسته بود، در مورد رسم مهریه در ایران صحبت میکردم گفت اتفاقا یكی از آداب قبایل آفریقا از جمله مردم زامبیا رسمی به اسم لوبولا است؛ یك سنت دیرینه برای ازدواج كه با پرداخت مبلغی از طرف داماد، حق ازدواج با عروس داده میشود ــ چیزی شبیه شیربهای خودمان.
ادامهی این زندگینگاره را میتوانید در شمارهی هفتادوهشتم، تیر ۹۶ ببینید.