یادداشت مهمان

يادداشت دبير مهمان

روابط ایران با آلمان و کشورهای آلمانی‌زبان گسترده بوده و هست اما در زمینه‌ی ادبیات این گستردگی اتفاق نیفتاده. آثار زیادی از این زبان به فارسی ترجمه نشده‌اند و اگر هم شده پراکنده و عمدتا از زبان‌های واسط. حالا چند سالی است که خواننده‌ی فارسی‌زبان جز گوته و هاینریش بل و اشتفان تسوایگ و کافکا، با چهره‌های جدید و سبک و شیوه‌ی دیگری از ادبیات آلمانی‌زبان آشنا شده است. با آثاری كه اکثرا هم از زبان اصلی برگردانده شده. برای این بخش جمع‌وجور هم همین راه را انتخاب کردیم؛ چهار داستان و نوشته از چهار نویسنده‌ی حال حاضر.

یودیت هرمان و پتر اشتام را خواننده‌ی ایرانی خوب می‌شناسد. کتاب‌های بالنسبه زیادی از این دو ترجمه شده. رفیق شامی هم شناخته‌شده است، با ترجمه‌های شاید کمتر از آن دو نفر. این سه نویسنده سبک نوشتاری ساده و به‌روزشده‌ای دارند. چه از نظر زبان و چه از نظر محتوا. به‌نظرم بهتر است نویسنده و نویسندگانی را جامع‌تر بشناسیم تا به شیوه‌ی «از هر چمن گلی» داستانی از نویسنده‌ای کاملا ناشناخته را بدهیم دست خواننده.

نفر چهارم مارتین موزباخ است. شاید تاكنون کاری از او به فارسی ترجمه نشده باشد اما در تهران و یکی دو شهر دیگر ایران داستان‌خوانی داشته و حتما برای جماعتی آشنا است. نویسنده‌ای است از نظر سن و سال بزرگتر از سه نویسنده‌ی دیگر و از نظر سبک نوشتن و موضوع اندکی در تضاد با آنها. سبکی قدیمی‌تر، ایده‌هایی مبتنی بر تمایلات مذهبی‌اش و به قول زیگرید لوفلر، منتقد ادبیات «ارتجاعی».

هر چهار نویسنده به‌آلمانی می‌نویسند. هرمان و موزباخ آلمانی هستند و اشتام سویسی و شامی سوری. هر چهار نفر خواننده زیاد دارند و برنده‌ی جوایز متعدد ادبی شده‌اند. به‌خصوص موزباخ. هر چهار نفر در این نوشته‌ها ـ مثل همه‌ی نوشته‌هایشان ـ به جامعه‌ی امروز آلمان و شاید اروپای غربی نگاه می‌کنند. هرمان به ناتوانی آدم‌ها در ایجاد رابطه‌ای انسانی نگاه می‌کند، به غربت و به وطن. نگاه اشتام به مناسبات انسانی است، در جامعه‌ای ناتوان از ایجاد ارتباط و ناتوان از بیان. در داستان موزباخ هم نگاه انسان‌دوستانه‌اش با رنگ و بوی مذهب را ملتفت می‌شوید. شامی مثل همیشه یک قصه‌گو است. محبوبیت و موفقیت زیاد رفیق شامی در آلمان بر همین استوار است که نقش قصه‌گوی شرقی را دارد. حتی «داستان»هایش را هم باید «قصه» نامید. یک بار در جلسه‌ی داستان‌خوانی‌اش بوده‌ام؛ عین یک قصه‌گوی کلاسیک در بازارهای شرقی.

از دوستانم مریم مویدپور و آیدین عالی‌نژاد که مترجم‌های بسیار خوبی هستند و سال‌ها مقیم آلمان، و از علی عبداللهی که برای خواننده‌ی ایرانی نیاز به معرفی ندارد خواهش کردم تا هریك داستانی برای این شماره ترجمه کنند که بیانگر سبک و نگاه این نویسنده‌ها باشد.