یادداشت سردبیر

بعضی شهرها جادویی دارند که آدم‌ها را تغییر می‌دهند، دور شهر را طلسمی محاط گرفته که مسافر و ساکن به آن می‌رسند و خوش‌دل و سرخوش و خانگی می‌شوند؛ بی‌تمنا، بی‌نیاز. بعضی شهرها هستند که آدم‌ها را جادو می‌کنند، درد و رنج و اندوه آدم‌ها را می‌تراشند و جایش شیدایی می‌گذارند.

شیراز یکی از همین شهرها است، شهری که درد شما را می‌خرد و درمان می‌دهد اما چطور این ‌کار را می‌کند.

در جوهای شیراز آب درنگ جاری است، این درنگ در باغ و راغ و کوهسارش هست، در شتابی که رهگذرانش دارند، در جنب‌وجوش بازاریانش. این تامل در لحظات و جهان، شیراز را شهر دیگری می‌کند، شهری که ثانیه‌ها در آن کندتر می‌گذرد و همه‌کاری به فراغ‌بال شدنی است. می‌شود ساعت‌ها نشست و به گذر جهان نگاه‌ کرد، ساعت‌هایی که نه در مقیاس جهان شمار دارد و نه در تقویم بی‌رحم روزگار فراموش می‌شود. شیراز می‌گذارد در همه‌چیز غرق شوید بی‌این‌که از این مغروق افتادن بترسید چون مدام یادتان می‌آورد که زندگی تلخ و ترشی‌هايش را کنار نخواهد گذاشت اگر همین‌جور شتاب کنید.

شیراز از همین جادو شروع می‌شود، نه از دروازه‌ی شمالی یا جنوبی‌اش، نه از گردنه‌‌ی کولی‌کش يا دشت‌ ارژن. شیراز از همین درنگ شروع می‌شود، از وقتی کمربند صندلی هواپیما را باز می‌کنی و دلت نمی‌خواهد گوشی تلفن همراهت را از حالت ایمن دربیاوری و پیغام‌هايت را ببینی، از جایی که دستت را از پنجره‌ی ماشین بیرون می‌آوری و در برابر باد پیچ و تاب می‌دهی. از جایی که برای عزیزی می‌نویسی: «الان تو باغم و جات خالیه.» شیراز را جای خالی آدم‌ها در دل‌مان می‌سازد، این‌که در آن درنگ جادویی شهر یادمان می‌آید کی را خیلی وقت است ندیده‌ایم و از کی دل‌شکسته‌ایم و کی را در روزها و هفته‌ها گم کرده‌ایم. شیراز از یک جایی که یادمان می‌آید بیخود در شتاب زمانه غرق شده‌ایم شروع می‌شود.

درباره‌ی این شماره:

يك شماره‌ی شهریورماه داستان را با موضوع شیراز گرد آورده‌ایم. زندگی‌نگاره‌ها و داستان‌های ایرانی این شماره همه به قلم نویسندگان و هنرمندان اهل شیراز یا آن‌ها كه دوره‌ای از زندگی‌شان را در شیراز گذرانده‌اند، به نگارش درآمده‌اند. بخش روایت‌های داستانی این شماره نیز با چهار مطلب و تصویر از چهار دوره‌ی تاریخی (بعد از اسلام تا دوران معاصر) نگاهی درگذر و اجمالی دارد به شیرازی که انگار همیشه بوده و همیشه خواهد ماند.

مطالب بخش روایت‌های مستند هم از حال‌وهوای سفر به شیراز می‌گویند و از حرفه‌ها و دیدنی‌ها و گفت‌وگوهای مردم و تصویرهای ماندگاری كه كم‌وبیش همه‌ی ایرانیان از این شهر در ذهن دارند.

پیش از این هم سراغ مناطق دیگر رفته بودیم. سه ویژه‌نامه‌ی جنوب (مرداد ۹۴) مشهد و بارگاه امام رضا(ع) (شهریور ۹۴) و اصفهان (آذر ۹۵) از شماره‌های موضوعی اقلیمی سال‌های گذشته بودند. این روند را با فراهم آوردن شماره‌هایی ویژه‌ی دیگر شهرها و نواحی ایران ادامه خواهیم داد.

دو بخش درباره‌ی داستان این شماره را تنها با كارگاه داستان ادامه داده‌ایم تا فضای بیشتری به مطالب مرتبط با ویژه‌نامه‌ی شیراز اختصاص یابد. در شماره‌ی بعد این بخش به روال معمول خود بازمی‌گردد.

سه به همه‌ی نویسندگان جوان و علاقه‌مندان داستان‌نویسی یادآوری می‌کنیم که مهلت ارسال اثر برای جشنواره‌ی داستان کوتاه «جایزه داستان تهران» که از ابتدای خردادماه آغاز شده کماکان ادامه دارد و جزئیات شرکت در این جایزه را می‌توانید در صفحات پیش رو یا در سایت جایزه‌ی داستان تهران به نشانی dastan.ourmag.ir/dastanetehran ببینید

یک دیدگاه در پاسخ به «فلکهٔ شیراز»

  1. زهرا کرمی -

    سلام
    چقدر خوشحال شدم وقتی دیدم این شماره را به شهر محل سکونت من اختصاص داده اید. وقتی آدم از دروازه قرآن سرازیر می‌شود به شیراز همه‌ش فکر می‌کند که باید قشنگ‌تر و مهربان‌تر زندگی کند.