شهرها همیشه یک جلد دارند و یک باطن. جلد شهرها آن چیزی است که ما در خیابانهایش قدم میزنیم و در کافه و رستورانش وقت میگذرانیم و در هتل و مهمانپذیرش سر میکنیم اما باطن شهر ورای این حرفها است. نه با یک سفر کوتاه میشود به باطن آن رسید نه آنقدر در هزارتوها بقچهپیچ شده که نتوان گشودش. اینکه مردم چه میکنند، چه میخورند، کجا میروند یا چه میپوشند و چه روابطی با هم دارند یا حتی دزدها از هر محله چه میدزدند، از این دست بواطن است که هرکسی را به آن راه نیست. در دوران قاجار به تقلید از فرنگ،پلیس خفیه و جواسیس شهری مامور شدند که احوال خفیهی مردم را بنویسند تا قبل از دارالحکومه و گزمه و نسقچیباشی به معرکه برسند. شیراز به دلیل اهمیتی که در جنوب ایران داشت و بهنوعی پایتخت جنوب ایران محسوب میشد، خیلی زود زیر قید این خفیهنویسها رفت و زندگی مردم در خلوت و جلوت زیر نظر گرفته شد.
در ادامه بخشی از گزارشهای پلیس خفیه در عصر قاجار را میخوانید.
۱۵رجب ۱۳۳۵/ ۱۷ اردیبهشت ۱۲۹۶
کمیسری نمرهی ۲
اسدالله نامی سوار الاغ بسیار شریری بوده است. جنب مسجد نو الاغ تنه میزند به ضعیفهای و ضعیفه زمین میخورد و الاغ با دست میزند سر و کتف او را مجروح مینماید. فورا آژان رسیده اسدالله را جلب به نظمیه میکند. ضعیفه را هم به منزل خود میبرند. بعد دکتر فرستاده شد. معاینه نموده خیلی بدحال بوده است و قرار داده شد که صاحب الاغ روزی دو قران به ضعیفه بدهد تا زمانی که بهبودی حاصل نماید. مهتر آقای عطاءالدوله رفته بوده است بالای درخت توت جهت خوردن توت، از بالای درخت به زمین آمده و فوت شده است.
۱۶جمادیالاول ۱۳۳۶/ ۸ اسفند ۱۲۹۶
کمیسری نمرهی ۳
مبلغ چهارصدوپنجاه تومان نوت از شتردارهای محال اصفهان دیروز پنج ساعت به غروب در گمرک به سرقت رفته، غلام نام قهوهچی را درب گمرک با حمالی بر حسب امر نیابت ایالت جلیله جلب به نظمیه نمودند تا تحقیقات لازمه بشود. شب گذشته منزل منوچهرخان، صاحبمنصب ادارهی امنیه چند نفر بودند، وقتی که معلوم گشت در آنجا حوزهی دموکرات بوده، هرچند شب حوزه منعقد است.
عصر منزل فخرالسادات روضهخوانی بوده است. عیال کربلایی اسدالله آمد اظهار داشت که درب منزل را قفل نموده بودم پس از مراجعت در منزل، دده سیاهی رفته در منزل چادر، چاقچور، روبنده به سرقت برده است، کمیسری در تجسس است که مطالب را کشف و نتیجه را راپورت دهد.
پسر شیخ عبدالعزیز در سبزهها تیری از برای کفتر خالی میکند. آژان او را گرفته با تفنگ جلب به نظمیه نماید، به آژان بدگویی میکند. بین راه حاجی محمدمهدی دلال رسیده به اتفاق آژان راپورت به نیابت ایالت جلیله داده میشود، نیابت ایالت جلیله امر به مرخصی مینماید و تفنگ را هم مسترد میدارند.
۱۴جمادیالثانی ۱۳۳۶/ ۶ فروردین ۱۲۹۷
کمیسری نمرهی ۱
اکبرنام در خانهی ماشاءالله در کوچهی قهروآشتی، چفتهای درب اطاق را کشیده بوده که صاحبخانه مطلع شده فرار میکند که آژان او را دیده گرفته، به نظمیه آورده، صاحبخانه مدعی است که چند زوج درب مرا هم همین برده. در نظمیه فرستاده او را عودت دادند. مدعی هم دارد نمیشود او را مرخص کرد. دیروز تا حال او را حبس نموده تا عمل او بگذرد.
طهماسب حمال که همسایهی خانهی آقا میرزا محمدباقر نمازی است، دزد از راه بام به خانهی او رفته و ظنّ کلی در حق او و باباخان شوهر همشیرهی او میرود، او را گرفته به نظمیه فرستاده[اند].
طرف عصر رئیس شکری برادر مرحوم حاجی رئیس حبیب، سه فرد عوامل آورد در کمیسری که اینها در حاصل من بوده، مبالغی ضرر وارد است. با صاحب عواملها علی شکرالله قرار دادند که هر قدر ارباب خبره تصدیق کرد از عهدهی خسارت حاصل او برآید عواملها را ببرد.
ادامهی این مطلب را میتوانید در شمارهی هشتادم، شهريور ۹۶ ببینید.
* زیر پوست شهر، منصوره اتحادیه و دیگران، نشر تاریخ ایران: ۱۳۹۳.