در آغاز این شماره، چند نکته را یادآوری میکنیم:
۱ با اینکه در بخشِ «چاپ عصر» بارها گفتهایم ولی هنوز هستند دوستانی که اثری میفرستند و باور ندارند که تکتک این آثار، خوانده، بررسی و داوری میشوند. شاید بد نباشد در نامه سردبیر شماره آبانماه، بعد از انتشار ۱۷ شماره از دوره جدید، دوباره یادآوری کنیم که هر نوشتهای از هر راهی به طبقه هفتمِ شماره ۱۰۱، کریمخان میرسد کاملا جدی گرفته میشود. همشهری داستان از همان آغاز به مخاطبانش باور و اعتماد داشت و ایمان داردکه فکرهای تازه و داستانهای بکر خیلی زود با ایمیل یا پست از راه میرسند و تازگی و طراوت را به فضای روایت و داستان کوتاه تزریق میکنند. به همین خاطر از اولین سازوکارهایی که در مجله سامان گرفت، شیوه بررسی و داوری آثار بود. هر داستان، داستانک، ترجمه یا روایتی که به مجله میرسد در اولین فرصت خوانده میشود؛ در دو مرحله بررسی میشود و اگر هنوز شَکی باشد، از داور بیرونی و از استادان قدیمیتر داستاننویسی کمک میگیریم و در پایان این مراحل، اثر، چاپ یا رد میشود. هر پانزده روز یا هر ماه صاحبان آثار میتوانند نتیجه این مراحل را در وبلاگ مجله به آدرس dastanmag.blogfa.com ببینند.
در شمارههای جدید در بخش داستان، آثاری را از دوستان جوانتر که تا به حال کتاب نداشتهاند، دیدهاید که گاهی از نظر مخاطبان داستان، حتی محبوبتر از آثار نویسندگان شناخته شدهتر بوده است. اینها همان آثاری هستند که رسیدهاند؛ نه گم شدهاند و نه نادیده گرفته شدهاند.
مخاطب این نوشته دوستان شهرستانی هم هستند که بسیاریشان فکر میکنند چون خودشان همراه اثرشان نیستند یا چون کسی از تهران آنها را معرفی نکرده یا کسی قبلا آنها را نمیشناخته، نوشتههایشان در مجله جدی گرفته نمیشود؛ هیچ کدامِ این خبرها نیست. در تحریریه داستان ما معتقدیم -به عنوان یک نظر شخصی و نه فرضیه- که آثار داستانیِ عمیقتر و درستتر، این روزها در شهرستانها نوشته میشود چون آلودگی به شتاب و فضاهای بسته، الهام، آنِ داستانی، حوصله، حواس و زیباییشناسیِ لازم را برای خلق آثار ماندگار، از بیشترِ ما تهرانیها گرفته است. این است که هر اثری از شهرستان میرسد، زودتر و باعلاقهتر میخوانیم چون احتمال دارد که تجربه زیسته و تنوع فضای بیشتری در آن باشد.
۲ آبان فصل حج است و بخش روایتهای داستانی این شماره را اختصاص دادهایم به این رفتن و چرخیدنِ سفید. به این بهانه، دوستان داستاننویس و همه آنهایی را که به تصویر، روایت و تجربه زندگی علاقهمندند، دعوت میکنم که سفرنامههای حج قدیمی را به عنوان یک ماده خام درخشان و یک منبع شناخت فضا و شخصیت انسانی، جدی بگیرند. اینکه آدمها مجبور بودند زمانی طولانی در مکانهای ناآشنا کنار هم باشند و صاحب تجربههایی کاملا تازه شوند، باعث شده که این سفرنامهها به ذخایر فوقالعادهای در شخصیتپردازی و حتی درام و ماجرا تبدیل شوند. این ذخیره باارزش میتواند در قالبهای نو به داستان درآید یا حتی آدمهایش میتوانند بروند و در داستان کاملا متفاوتِ دیگری بنشینند. پس حتما روایتهای حجِ این شماره را بخوانید؛ بعید است پشیمان شوید.
۳ لطفا جوانترها، در این شماره، مطلب «از روی دست زندگی» را درباره نحوه به کارگرفتن واقعیت در داستان خوب بخوانند. در بخشِ درباره داستان، آلیس میلر به شکلی کاربردی و عملگرایانه، نحوه و اندازه استفاده از اتفاقات واقعی را در داستان شرح داده است که احتمالا به کار داستاننویسانِ نو خیلی میآید.
۴ همشهری داستان در این چند شماره تلاش کرده که به همه موقعیتها و فضاهایی که داستان در آنها اهمیت و نقش ویژهای دارد، بپردازد و زوایای تازهای را که میتواند روبهروی داستاننویسانِ خلاق باز شود، بررسی کند. پرداختن به حضور داستان در سینما، کمیک، شعر، فیلمنامهنویسی برای سریال و… که در شمارههای پیش بحث و بررسی شد، نمونههایی از این تلاشند. این شماره، زاویه مهم و تازهتری گشودهایم: داستاننویسی برای بازی کامپیوتری. البته این فقط طرحِ یک بحث است. امیدواریم نقطه نظرات و تحلیلهای دوستان در این زمینه، راه را برای تحقیقِ بیشتر در این باب باز کند و اهالی داستان و سینما در نگاهی جدیتر و تخصصیتر به این مقوله بپردازند. درباره این موضوع در شمارههای آینده همشهری داستان باز حرف خواهیم زد. عجالتا این طرحِ بحث را از دست ندهید.