روایت چهل‌منبر در روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه

چهل‌منبر، مراسمی بوده که در شبِ نهمِ محرم، برابرِ ‌شبِ عاشورا برگزار می‌شده. استفاده از فعلِ ماضی برای این مراسم جفاست چرا که هنوز در جاهایی اجرا می‌شود؛ مثلا در رشت اما ظاهرا در تهران رونقِ سابقش را ندارد.

چهل‌منبر، پیاده رفتن از پای منبرِ ‌وعظ به منبرِ دیگر در طولِ عصرِ تاسوعا بود، همراه ادای نذر و روشن‌کردنِ شمع و حاجت‌خواهی. آدمی که عزمِ چهل منبر می‌کرد، هر ‌‌بخشِ سوگنامه امام (ع) را پای منبری و واعظی می‌شنید و چند دقیقه‌ای گریه می‌کرد و سراغِ منبرِ بعدی می‌رفت. ترکیبی بود از عزاداریِ شنیداری و استحبابِ پیاده‌روی در مسیری که امام رفته ‌بود و شاید صله ‌ارحام چرا که بسیاری از منابر و تکیه‌ها متعلق به اقربا و آشنایان بود.

چهل‌منبرِ روایت شده توسطِ اعتماد‌السلطنه، ذکر محلِ‌ روضه‌ها و تکیه‌هاست در تهرانِ دوره ناصرالدین شاه ولی بیشتر از آن، نشان می‌دهد که تکایا و منبرها در طولِ عزای امامِ شهید، گُله به گُله شهر را می‌گرفته و زائرِ چهل‌منبر چه راه درازی را برای طی طریقِ چهل‌گانه می‌گذرانده. 

صبح امین‌الدوله و نظام‌الملک و جمعی، روضه آمدند. بعد در خانه رفتم. سرِ ناهار و بعد از ناهار، روزنامه خوانده شد. عصر، خانه ادیب‌الملک، روضه‌خوانی رفتم.

۳ دیدگاه در پاسخ به «اشک به اشک»

  1. حسین -

    اردبیلی ها هم شبیه چنین رسمی را دارند.غیر از دسته های عزاداری که هرشب به چند مسجد و تکیه سر می زنند، آنهایی که نذر دارند، مخصوصا در شبهای تاسوعا و عاشورا خورجینی روی دوش می اندازند با چهل شمع، پای برهنه به چهل مسجد و تکیه و حسینیه سر می زنند و در هر کدام شمعی روشن می کنند. در سالهایی که محرم به زمستان می افتد، عمل به این نذر بسیار طاقت فرسا می شود. اما من دیده ام کسانی را که در عصر عاشورا و در بهمن ماه و با پای برهنه، نذرشان را ادا می کنند.

  2. مریم -

    داستان مسافرت نوید خیلی قشنگ بود
    تو مایه های داستانهای سلینجر بودف البته از نوع ایرانیش
    خیلی چسبید
    ممنون

  3. ماراشین -

    دوستان داستان خوان عزیز این روزها به دعای خیرتان نیاز دارم از من دریغ نکنید.اگر عاشورا را زیارت کردید مرا هم یاد کنید.