سرزده نرویم

روایت

خدا را شکر، از نصیحت و رهنمود چیزی کم نداریم. از در و دیوار پند و اندرز و حکمت و اخلاق می‌بارد. و این شاید ادامه‌ی همان سنّت پندنامه‌نویسی ما باشد که سابقه‌اش به جاویدان خرد و یادگار بزرگمهر می‌رسد. یک زمانی بزرگمهر حکیم برای انوشی‌روان پندنامه می‌نوشت و امام محمّد غزالی برای سلطان سنجر سلجوقی نصیحت‌الملوک می‌نوشت و حالا اولیای امور شهر اصفهان سر هر چهارراهی تابلوهای بزرگی گذاشته‌اند که روی هر کدام نصیحتی و رهنمودی با خط خوش به چشم می‌خورد: «حرف خوب بزنیم/ خوب حرف بزنیم»، «مجادله نکنیم/ با روی گشاده صحبت کنیم»، «نرم‌ترین‌ها/ سخت‌ترین‌اند»، «گمنام‌ترین‌ها/ مشهورترین‌اند»، «کم‌آب‌ترین‌ها/ سیراب‌ترین‌اند»… و همه‌ی اینها خطاب به کی؟ خطاب به ملتی که گوشش بدهکار هیچ پند و اندرزی نبوده است و نیست. دو هزار سال است که همه‌ی حکما و فلاسفه و علما و وزرای دلسوز این آب و خاک این ملت را پندباران کرده‌اند و هیچ حرف حسابی توی گوش این ملت نرفته است و حالا اصفهان هم دارد دین خودش را به این سنّت ادا می‌کند. روی یکی از تابلوهایی که شب عید پارسال سر هر چهارراهی نصب شده بود، این پیام به چشم می‌خورد: «سرزده نرویم!» و در کنار این پیام، تصویری از سه مرد بی‌مو که ما از پشت سر آنها را می‌بینیم که ایستاده‌اند پشت یک در و یکی از آنها دارد در می‌زند. ای کاش شب عید امسال هم دوباره این تابلو را سر چهارراه‌ها علم کنند. با این که پیشاپیش معلوم است که هیچ نتیجه‌ای نخواهد داشت و هیچ تغییری در رویّه‌ی همشهری‌های عزیز ما رُخ نخواهد داد.
 
 
یک نفر را سراغ دارم که بی‌کار است. در پنجاه و پنج سالگی بازنشسته شد. در طول سی سال کار اداری، هیچ کار دیگری به جز این که صبح برود سر کار و عصر از سر کار برگردد نکرده بود و از روزی که بازنشسته شد، هیچ کار دیگری به جز این که برود پارک و برود مجلس ختم و برود مجالس بزرگداشت و یادبود و برود نمایشگاه عکس و نقاشی و برود به این و آن سر بزند ندارد. و هر جایی که می‌رود، بدون دعوت و بدون خبر. هر جایی که راهش بدهند می‌رود و کی جرئت دارد در را به روی مردی به این نازنینی و مهربانی که از همه‌کس احوالپرسی می‌کند و از حال و احوال همه‌کس خبر دارد باز نکند و راهش ندهد تو. از این یک نفرها زیاد داریم و این یک نفر همه‌جا هست: سر سفره‌ی عقد، جشن عروسی، ختنه‌سوران، جشن تولدها، افتتاحیه‌ها، اختتامیه‌ها…
 

متن کامل این زندگی‌نگاره را می‌توانید در شماره‌ی چهل‌ودوم، اسفند۹۲ و فروردین۹۳ بخوانید.

رسم‌الخط این روایت بر اساس شیوه‌ی نویسنده است.