تریبون

همان زباني كه ما را قادر مي‌كند با همديگر ارتباط برقرار كنيم، در تارعنكبوتي نامرئي از جنس صداها و معناها اسيرمان مي‌كند. درنتيجه هر ملتي زندانيِ زبانِ خويش است، زندانی كه دوره‌هاي تاريخي گوناگون، طبقات اجتماعي گوناگون و نسل‌هاي گوناگون سلول‌های آن‌اند؛ درست مثل افرادي كه در يك جامعه باهم معاشرت مي‌كنند و درعين‌حال هركدام‌شان اسير خودخواهي‌هاي خويش است. با در نظر گرفتن همه‌ي اين‌ها، ممكن است اين‌طور انتظار رود كه مترجم‌ها به شكست‌شان اعتراف كنند اما ظاهرا داستان از اين قرار نبوده و برعكس، حتي نوعي گرايش به بيشتر ترجمه‌كردن هم وجود داشته است. اين ماجرا به اين دليل متناقض است كه ترجمه درعين‌حال كه تفاوت‌هاي بين زبان‌هاي گوناگون را از ميان برمي‌دارد، ظرفيتِ زبان‌ها را تمام‌وكمال‌تر آشكار مي‌كند. به لطف ترجمه مي‌فهميم كه همسايه‌هايمان مثل ما صحبت و فكر نمي‌كنند. از يك طرف، دنيا را به‌عنوان مجموعه‌اي از شباهت‌ها به ما معرفي كرده‌اند و از طرف ديگر، به‌عنوان توده‌ي فزاينده‌اي از متوني كه هركدام اندكي نسبت به متن قبليِ خود متفاوت‌اند: ترجمه‌هاي ترجمه‌هاي ترجمه‌ها. هر متن در عين اين‌كه منحصربه‌فرد است، ترجمه‌اي است از متني ديگر. هيچ متني نمي‌تواند كاملا اصيل باشد چراكه مفهوم زبان در ذات خود نوعي ترجمه است؛ اول به اين دليل كه از دنياي غيركلامي به دنياي كلام ترجمه مي‌شود و بعد به اين علت كه هر نشانه و هر عبارت، ترجمه‌اي از نشانه و عبارتي ديگر است. به‌هرحال عكسِ اين استدلال نيز كاملا صادق است؛ تمام متن‌ها اصيل‌اند چون هر ترجمه‌اي هويتِ خاص خودش را دارد. مي‌شود گفت هر ترجمه نوعي آفرينش است و درنتيجه متني منحصربه‌فرد مي‌سازد.
 

* اين متن برشي است از مقاله‌ي Translation: Literature and Letters كه در سال ۱۹۹۲ در كتاب Theories of Translation چاپ شده است.