کیت یانگ، بلاگر آمریکایی، چند سالی است پروژهای را دنبال میکند که هم ادبیات دارد و هم غذا. غذاهای داستانهای مختلف را میپزد و جزئیات پخت و برشی از داستان را که به غذا اشاره شده همراه عكسها منتشر میکند. در آلبوم روبهرو چند قاب از غذای داستانهایی را میبینیم که عناوینش برای خوانندگان ایرانی هم آشنا است. معادل فارسی برشهای داستانی را از ترجمههایی كه پیشتر از این كتابها انجام شده نقل كردهایم.
روياها و کابوسها سرچشمهی الهام نسلهای متمادی از نويسندگان بودهاند. از يونانیهای باستان تا سوررئاليستهای معاصر، اهل ادب پرسه زدن در پيچ و خمِ ناخودآگاه را همواره بديع و باارزش میدانستند.
هابارا زن را شهرزاد صدا میکرد. البته هیچوقت توی رویش این اسم را به کار نبرده بود ولی در دفتر خاطرات کوچکی که داشت، اینجوری صدایش میکرد؛ با خودکارش مینوشت: «امروز شهرزاد آمده بود.» بعد خلاصهی داستان آن روز را با جملاتی كوتاه و رمزگون مینوشت و اگر کس دیگری دفتر خاطرات را میخواند حسابی گیج میشد. هابارا نمیدانست داستانهای شهرزاد واقعی بودند یا ساختگی یا نيمي واقعی و نيمي ساختگی.
طرحجلدهایی که از آن زمان بهجا ماندهاند، احتمالا کمتر به سودآوری و بیشتر به ادبیات مربوط بودهاند. شاید به همینخاطر است که بین طرحجلدهای آن زمان و تصور خوانندهها از محتوای کتاب، رابطهی یکبهیکی وجود دارد.