داستانهای آپارتمانی قطعا داستان شهری هستند، ولی داستان شهر نیستند. محیطهای بسته و ایزولهي شهر را نشان نمیدادند، زندگی شهری امروزی را نشان میدادند. تا اواخر دههی هفتاد یا اوایل دههی هشتاد شهر را چندان در داستانها نمیدیدیم.
من بیشتر کتابهایم را از سر تلخی و خشم نوشتم، خشمی که وقتی از ویتنام برگشتم در خودم مدفون کرده بودم. از کشورم عصبانی بودم، از همقطارهایم به خاطر کارهای کثیفی که میکردند، و نه فقط از شلیک به آدمها بلکه از کثافت ساعت به ساعت و وحشت هرروزهی جنگ عصبانی بودم، چیزهایی که هیچجا در موردش نمیخوانید و هیچوقت در تلویزیون نشان نمیدهند.
بالکان لغتی است که باید شرحش بدهید، ولی دوست ندارید شرحش بدهید. چه بعد از جنگ و چه در کوران جنگ.
خرداد ۱۳۹۴
خواننده سادهنگر، خواننده اندیشمند
گفتوگوی اورهان پاموک و اومبرتو اکو دربارهِی شیوههای خواندن و نوشتن
درون همهی ما رماننویسها و خوانندههای رمان توامان دو شخص هست، یکی سادهنگر و دیگری اندیشمند، و هر بار یکی از اینها عنان کار را بهدست میگیرد.