رویای برج بابل

آذر ۱۳۹۳

جاناتان فرنزن: من در مرکز بزرگ‌ترین قدرت استعماری این دوران به‌دنیا آمدم. سوال‌هاي مربوط به هویت و نگرانی درمورد بقیه‌ی دنیا در آمریکای سال ۱۹۶۹ چندان جای بحث نداشت. فقط آمریکا برایمان وجود داشت. طی این سال‌ها بخش بزرگی از فرهنگ آمریکا از طریق تکنولوژی و تلویزیون به خارج از مرزها فرستاده شده، برای همین چیزهایی که من از فاصله‌ی نزدیک درباره‌شان می‌نویسم به‌یک‌باره خیلی دورتر از آمریکا مصداق پیدا کرده‌اند.

‌ داستان‌هایی از دوردست

آذر ۱۳۹۳

نویسنده‌ی مهاجر از چه‌چیزهایی می‌نویسد؟

تجربه‌ی مهاجرت تجربه‌ای عمیق و تکان‌دهنده است. عادت‌های آدم را به‌هم می‌ریزد و چیزهای جدیدی جایگزین‌شان می‌کند. بعد همان چیزهای جدید بخشی از عادت‌های جدید می‌شوند. چیزهایی که تا چندسال پیش برای شما تجربه‌ای تازه و تکان‌دهنده بودند، حالا به تکه‌ای از زندگی روزمره تبدیل شده‌اند.