۱۳۵۹، ساری. روزنامهنگار و مستندساز. فارغالتحصیل رشتهی مهندسی مکانیک. از سال ۱۳۸۹ با مجلات «داستان» و «سینما ۲۴» و «جوان» همکاری داشته است. فیلم مستند «محاکمه» روایتی از دادگاه مصدق از آثار او است. «رزمآرا؛ یک دوسویهی مسکوت» تازهترین اثر مستند او است.
رفتم گوشهای تلفنم را زدم و برگشتم. در حیاط را که بستم، با عجله رفتم سمت اتاقم و هی توی تمام ایل و تبار دنبال کسی گشتم که نسبش به کویر برسد. کسی که بتواند توجیه کند چرا با اینکه بچهی دریا و شمالم، شنا بلد نیستم.
تهران در شب یک شهر دیگر است با آدمهایی دیگر. انگار شهری ديگر در دل تهرانِ روشنِ شلوغِ آفتابگرفته پنهان شده که بهغایت زیبا و در عین حال خجالتی است و از شلوغی فرار میکند و فقط وقتی بیرون میآید که ماه درآمده باشد. در متن پيش رو احسان عمادي شب تهران را روايت ميكند در مواجهه با کسانی که بهخاطر شغلشان باید شب را در شهر بگذرانند.
دورهی ما حتی قهرمانهای المپیک هم به اندازهی بازیکنهای پرسپولیس و استقلال شهرت نداشتند. حالا این شهرت کمرنگ شده، اما آن موقع، بهخصوص در نسل قبل از ما که برای جامجهانی به فرانسه رفتند، حتی بازیکنهای ذخیرهشان از خیلی ورزشکارهای دیگر معروفتر بودند.
میگفتند با نوشتههایش میشود سهبار خط استوا را دور زد، و نتیجه گرفتند که شب و روز چهاردستوپا دارد مینویسد. تقصیری نداشتند. برای توجیه آن حجم باورنکردنی، راه دیگری غیر از این داستانها نبود. برای خوانندههایش تا همین امروز، او در دو واژهی ساده با فونت نستعلیق خلاصه میشود؛ «ذبیحالله منصوری»
مهندسها هم مثل شاغلان هر حرفهی دیگر، علاقه یا حتی احتیاج به زبان خاصی دارند تا هر کس از گرد راه رسید، همان اول بسمالله نفهمد از چه میگویند و راجع به چهچیزی حرف میزنند. زبانشان البته برخلاف قصابها یا کلهپاچهایها یا حمامیها، زبان خیلی پیچیده و غریبی نیست.