۱۳۵۳، تهران. مترجم. مجموعهداستان «خوبی خدا» از نویسندگان معاصر آمریکایی، رمان «همنام» و مجموعهداستانهای «مترجم دردها» و «خاک غریب» از جومپا لاهیری را به فارسی ترجمه کرده است. همچنین ترجمهی داستانهای کودکونوجوان را در کارنامهی خود دارد. مجموعهداستان سام شپارد بهنام «خواب خوب بهشت» و رمان «آواز بیساز» از کنت هریف ترجمههای دیگر او هستند.
خودم را اهل ملاحظه نشان میدهم و وانمود میکنم که تماشایشان نمیکنم. به کارهای خانه میرسم و باغچه را آب میدهم ولی نمیتوانم خوشحالی و ذوقزدگیشان را نبینم. صدای دخترها میآید که روی چمن میدوند. اسمهایشان را یاد میگیرم. مهمانها اغلب درِ کشویی را باز میگذارند، برای همین در مدتی که پدر و مادر دارند در خانه جاگیر میشوند و چمدانها را خالی میکنند و برای ناهار تصمیم میگیرند، حرفهایشان را میشنوم.
نقطههای عطف در زندگی حرفهای یک نویسنده ـ و چهبسا در بسیاری دیگر از حرفهها ـ شبیه این است. اغلب لحظههایی کوچک و بینظماند. بارقههای خاموش و خصوصی مکاشفه. زیاد نمیآیند و وقتی میآیند، ممکن است بهکلی بدون های و هو باشند و مربیها یا همکاران هم تاییدشان نکرده باشند. برای جلب توجه، اغلب باید با اقتضائات بلندمدتتر و ظاهرا مصرانهتر رقابت کنند.