۱۳۱۸، تهران. نویسنده. فارغالتحصیل فلسفه از آمریکا. اولین مجموعهداستانش به نام «من هم چهگوارا هستم» سال ۱۳۴۸ منتشر شد. داستان «بزرگبانوی روح من» از او به فرانسه ترجمه شد و در ۱۹۸۵ بهترین قصهي سال فرانسه شناخته شد. فیلمنامهي فیلم «بیتا» ساختهي هژیر داریوش به قلم او است و داستان «درخت گلابی» نوشتهي او مبنای اقتباس فیلمی به همین نام به کارگردانی داریوش مهرجویی شد. از دیگر آثار او میتوان به مجموعهداستانهای «خاطرههای پراکنده»، «جایی دیگر» و «فرصت دوباره» و رمانهای «خواب زمستانی» و «اتفاق» اشاره کرد.
افسوس میخورد چرا به جای فلسفه مدیریت صنعتی یا پزشکی نخوانده. یا هر رشتهی دیگری که با واقعیت قاطع و عقلانی سر و کار دارد. فلسفه او را وارد دنیای مجهولات میکرد و ایکس از هرچه مجهول بود وحشت داشت اما کنجکاوی علمیفلسفی رهایش نمیکرد. آیا زندگی بعد از مرگ ادامه دارد؟ آیا فرازمینیها وجود دارند؟ آیا دنیای دیگری در جوار این دنیا هست؟ به دنبال پاسخ به این پرسشها میرفت و گیج میشد.