ولی بیایید این مسائل ابتدایی را کنار بگذاریم و برسیم به اصل مطلب. توجه کردهاید که گرفتن گواهینامهي رانندگی سختتر از ازدواج است؟ در بیشتر ایالتهای آمریکا هر کسی بخواهد گواهینامه بگیرد باید آزمایش بینایی، امتحان کتبی و آزمون عملی بدهد. خیلی خوب میشد اگر متقاضیان ازدواج هم آزمایش بینایی میدادند و به یک مقام مسئول ثابت میکردند که واقعا میبینند دارند با چه کسی میروند زیر یک سقف.
براي انطباق با روال عادي بيمارستان، آدم بايد سالم باشد كه چون با توجه به تعريف بيمارستان چندان عملي نيست، ميشود سراغ گزينهي بعدي رفت: ذهنتان را هشيار نگهداريد. قاعدهمند باشيد. يادتان نرود: اگر آنها قانون دارند شما هم قانون داريد.
اِورستِ آرزوهاي من اين است كه احكام سادهي حيات را به بچههايم ياد بدهم: انگشتهايت را توي بشقاب نكن، با لباسِ بيرون توي رختخواب نرو و سعي كن گذارت به زندانها و مراكز اصلاحوتربیت نيفتد.
حالا اينهمه رژيم گرفتن ما را به كجا رسانده؟ هيچجا! فقط مزهي گپوگفت و لذت آشپزي را از بين برده. تازه، بهرفتارهاي خشونتبار هم منجر ميشود.
مسالهاي كه امروزه زن خانهدارِ مستاصلِ متوسط با آن روبهروست اين نيست كه آيا او آرايش خانهاش را عوض خواهد كرد يا نه. معلوم است كه عوض خواهد كرد. مساله اين است كه كِي؟
من وسواس عجيبي به چيزخواندن در موقعيتهاي غريب دارم که بيشتر وقتها يك نعمت است اما بعضيوقتها هم مزاحم چيزی است كه جلوی بچهها «كار» صدايش ميكنم.
من و شوهرم از جهاتي خيلي هواي بچههايمان را داريم. آنها هرگز مجبور نخواهند شد ساعتي بيستوپنجدلار پول روانپزشك بدهند كه بفهمند چرا ما بهشان بيمحلي كرديم. ما خودمان بهشان خواهيم گفت.