۱۳۴۵، زاهدان. دانشآموختهی زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه تهران. رمانهای «احتمالا گم شدهام» و «هست یا نیست» نوشتهی او است.
همین پیریِ فیل بود که باعث شد شهرمان یکسال پیش مسئولیتش را قبول کند. وقتی مشکلات مالی موجب شد تا باغوحش خصوصی کوچکی که تو حاشیهی شهر بود تعطیل شود، یک دلال حیوانات وحشی، تو باغوحشهای سراسر کشور برای بقیهی حیوانات جا پیدا کرد. اما ظاهرا همهی باغوحشها کلی فیل داشتند، چون هیچکدامشان حاضر به گرفتن فیل پیر عاجزی نشدند که بهنظر میرسید هرلحظه ممکن است سکته کند و بيفتد بمیرد.
سالهای ۶۶ و ۶۷ که کرمان دانشجو بودم، تعطیلات میان ترمها مواقعی که میخواستم بروم زاهدان، دوستان دانشجوی دیگر بخصوص تهرانیها و شمالیها و شمالغربیها از من میپرسیدند واقعا زاهدانی هستی، یعنی الان نمیترسی بروی زاهدان؟ اولش فکر میکردم شوخی میکنند اما بعد متوجه شدم که شوخیای در کار نیست و این سوال را جدی میپرسند. تصورشان از زاهدان شهر کوچکی بود آن ته مههای ایران، لب مرز، کویری و خشک و …