۱۳۴۰، کاشان. داستاننویس، ویراستار و مدرس داستاننویسی. فارغالتحصیل رشتهی جامعهشناسی. برگزیدهی جشنوارهی داستانهای ایرانی مشهد(۱۳۸۷). احدیت مجموعهداستان «سیامو» و رمان «گورچین» را نوشته است.
عمهخانم بزرگ خاندان محسوب میشد. نه از آن بزرگخاندانهایی که فقط اسمشان روی اعلامیهي ختم و هفت میخورد. عجیب بود. زنی مقتدر که بیشتر دافعه داشت تا جاذبه اما من فرصت کردم زیر ابروهای در هم گرهشدهاش چشمهای مهربانش را ببینم، خیلی وقتها از نم اشکی خیس بود. ما سالها هماتاق بودیم. خیلی زود بیوه شده بود و برگشته بود خانهي برادرش يعني پدر من.
جواب دادن به تلفن یکی از مشکلات همیشگی خانه ما بوده و هست. دخترم میگوید لازم نیست حتما جواب بدهی و پسرم میگوید باید حتما جواب بدهی. موضع همسرم بسته به شرایط تغییر میکند؛ فقط هر وقت دوست داشته باشد تلفن خودش را جواب میدهد و در مورد تلفن خانه تمام مسئولیت به عهدهی من است. من با زنگ خوردن تلفن گمان میکنم تنها کاری که باید انجام دهم جواب دادن به تلفن است و لاغیر.