هربار که روزبه چشم میدوخت به شاخههای آن درخت، اطلس فکر میکرد وقتش است بپرسد. آنقدر نگاه میکرد به نگاه شوهرش به شاخههای آن درخت تا لحظهی مناسب پرسیدن را پیدا کند.
هربار که روزبه چشم میدوخت به شاخههای آن درخت، اطلس فکر میکرد وقتش است بپرسد. آنقدر نگاه میکرد به نگاه شوهرش به شاخههای آن درخت تا لحظهی مناسب پرسیدن را پیدا کند.