اردیبهشت ۱۳۹۶

رمان‌نویس رو به حاضران لبخند می‌زند؛ لبخندی باوقار و گرم و مهربان. به همه خوشامد می‌گوید و پروژه‌اش را معرفی می‌كند. می‌گوید برایمان بخش‌هایی از یک رمانِ در حال نگارش را خواهد خواند درباره‌ی دختری بیست‌ساله.

آذر ۱۳۹۵

وقتی جهان شنونده را طاقت‌فرسا می‌یافتم کتاب‌ها همیشه به من حس تسلی و همراهی می‌دادند. از کودکی دفترهایم را با چیزهایی پر می‌کردم که می‌ترسیدم بلند بگویم‌شان. کتابخانه‌ها هم انگار برای من طراحی شده بودند ــ جایی که آدم قرار نیست حرف بزند، برابری تحت سلطه‌ی سکوت.

چرا شب را دوست دارم

دی ۱۳۹۲

تنها نشستن بدون نور چراغ به‌طرز عجیبی خلاقیت‌برانگیز است. بهترین طرح‌ها هنگام طلوع یا غروب آفتاب به ذهنم خطور می‌کنند اما اگر چراغ را روشن کنم نه، آن‌وقت شروع می‌کنم به فکر کردن درباره‌ی پروژه‌هایم.