۱۳۱۳، تهران. داستان‌نویس، شاعر، نمایش‌نامه‌نویس، فیلم‌نامه‌نویس و کارگردان سینما و تئاتر. کارشناس زبان و ادبیات فرانسه از دانشگاه تهران و فارغ‌التحصیل نمایش‌نامه‌نویسی و کارگردانی از آکادمی فیلم آمستردام. در سال‌های ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۰ در دانشگاه آیداهو رشته‌های کارگردانی سینما و کار با بازیگران را تدریس کرده‌ است. فرجام شاگرد استادانی چون لی استراسبرگ و استلا ادلر بوده ‌است. برنده‌ی جایزه‌ی نمایشگاه بولونیای ایتالیا (۱۹۶۷)،‌ جایزه‌ی یونسکوی ژاپن برای داستان «گل بلور و خورشید» و برنده‌ی‌جایزه‌ی اول تماشاگران برای فیلم « با مهر فراوان... ماریا». او داستان‌های «حسنی»، «مهمان‌های ناخوانده»، «عمو نوروز» و «گل بلور و خورشید» را برای کودکان نوشته‌ است. مجموعه‌ی سه نمایش‌نامه‌ی «تاج‌ماه، عروس و هوای مقوایی» تازه‌ترین اثر اوست.

اردیبهشت ۱۳۹۶

«خوش به حال نویسنده‌ها. حرفاشونو دوپهلو و سمبولیک می‌نویسن… غرب پناهنده‌ی سمبولیک دوس داره!… من نقاشم، بی‌سروصدا کار می‌کنم… کارم شده پرتره کشیدن، منظره کشیدن. رئالیست سوسیالیست. غرب این‌جور کارا رو مسخره می‌کنه. باید از نظر حزب فاسد و بورژوا باشم. کوبیسم باشم تا غرب پناهندگی بده.

کالبدشکافی یک سوال

اسفند ۱۳۹۳ و فروردین ۱۳۹۴

مردم به كارمندان غايب بدبين هستند. اما اصلا به آن‌ها چه ربطي دارد كه خانم رايا چرا امروز نيامده. معلوم است كه ربط دارد. مردم كار دارند. درست است كه جلوي ميزِ كارمندان، مظلومانه درخواست مي‌كنند، التماس مي‌كنند تا كارشان درست شود. اما در دل‌شان آن‌ها را خدمتگزار خود مي‌دانند.خانم رايا اين رابطه را مي‌شناسد. چون باتجربه است. با آن‌ها هم‌دردي مي‌كند. كارشان را زود راه مي‌اندازد. مگر خلاف قانون باشد.

تخت دونفره

آبان ۱۳۹۳

وانتِ شاوز از مرز رد شد. چطور؟ معلوم نیست. شاید مدارک‌شان تقلبی نبود. شاید مدارک‌شان تقلبی بود، اما مامور مرزی نفهمید. شاید مامور مرزی فهمید اما آن‌ها را رد کرد. شاید پول گرفت و رد کرد. اصلا مهم نیست که آن‌ها چطور از مرز گذشتند. هر آدمی می‌تواند از هر مرزی بگذرد، بقیه‌اش مربوط به خود اوست.