۱۹۸۰، ترکیه. نویسنده، مترجم. او در دانشگاه در رشتهی گرافیک تحصیل کرد و در سال ۲۰۱۲ نخستین مجموعهداستانش را با عنوان
«Bangır Bangır Ferdi Çalıyor Evde…»
منتشر کرد. مجموعهداستان ديگري از او با نام «در حد امکان خوب بودیم» در سال ۲۰۱۳ برندهي جایزهي سعید فائیک شد. از ديگر آثار ماهر اونسال اریش یک مجموعهداستان با نام «صدای آواز فردی از خانه میآمد» و یک رمان است با نام «دنیا همین است». او در برخی نشریات و روزنامههای ورزشی نیز مطلب مینویسد.
بچه که بودم حتی وقتی مادربزرگ کتکم میزد و گریه میکردم، کمی بعد از گریه کردن و غصه خوردن خسته میشدم و میرفتم سراغ بازی با مورچهها یا با دمپایی روی خیابانهای خیالی نقشِ قالی ماشینبازی میکردم اما او خسته نمیشد، همیشه غمگین بود.
روزهاي كودكيام با اين اميد گذشت كه ببينم روزي عكس پدرم با بازوبند كاپيتاني تيم فنرباغچه روي صفحهی اول روزنامهها چاپ شده. در خيالم عكس و تيتر خبر را آماده کرده بودم: پدرم در عكس با شوماخر خوشوبش ميكرد. پيراهن راهراه زرد و لاجوردي پوشيده و بازوبند كاپيتاني بر بازويش بسته بود.