۱۳۴۳، تهران. نویسنده. کارشناس ارشد مهندسی الکترونیک، کارشناس ارشد پژوهش هنر. مجموعهداستان «در هوای گرگومیش» برندهی سیزدهمین دورهی جایزهی ادبی گلشیری شد. مجموعهداستانهای «بیوزنی» و «زن غمگین» از دیگر آثار او هستند.
بچهی کرمان سهتار میزند. به آهنگی که از سیمها بیرون میزند نگاه میکنم که هر بار دلنشینتر از قبل میشود اما اگر حس میکرد آهنگ بهتر شده لابد به زبان میآمد. کسی حرفی نمیزند و لابد آهنگ همان است که بود یا درک نمیکنند. یا من درک نمیکنم.
آروین مرخصی ساعتی گرفته بود بیاید دکتر و برگردد. چند نوبت دیر رسیده بود. زن صندلی کنار در را نشان داد. نوبت هرکه بود، آنجا مینشست. زن با مریضها نرمش داشت. بار چهارم یا پنجم آروین فهمید منشی نوبتها را جابهجا میکند.
آنقدر كه او از داشتن ما پشيمان و آزرده بود، من و فرهاد از خودمان دلخور نبوديم. وقتي مادری اينطور دربارهی بچههایش حرف ميزند، كي میتواند درک کند چه غصهی بزرگی توی دلش دارد؟ مامان با اين حرف چشمش را روی سهمی که در زندگی ما داشت میبست و بدبختيها را گردن سرنوشت میانداخت.