۱۹۰۱- ۱۹۹۳، روسیه. نویسندهی رمان و داستان کوتاه. سالهای جوانی او با انقلاب کبیر در روسیه همزمان شد، از اینرو مجبور به ترک کشورش و زندگی در فرانسه و آمریکا شد. بربروا در رمانها و داستانهای کوتاهش به زندگی مهاجران روسی که در پاریس زندگی میکردند، اشارات فراوانی داشته است. از میان آثارش رمانهای «شنلپاره» و «نوازنده همراه و بیماری سیاه» به فارسی ترجمه شدهاند.
افسر گفت که صندوقهایی چوبی را دیده بود که محتویاتشان بیرون ریخته بود: کتابهای روسی، دستنوشتهها و نامهها روی زمین پخشوپلا بودند. او چند نامهی گورکی را از آن میان جدا کرده و هنگامی که روی یک برگهی رنگورورفته امضای من به چشمش خورده بود، تصمیم گرفته بود آن را برای من تحفه بیاورد.