۱۳۳۷، تهران. نویسنده، مترجم و پژوهشگر. کارشناس ادبیات و نمایشنامهنویسی از دانشکدهی هنرهای دراماتیک. او از فعالان ادبیات کودک و نوجوان است و در این زمینه ترجمه و تالیفات متعددی دارد. جایزهی بهترین ترجمهی رمان نوجوانان جشنوارهی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ۱۳۸۳ برای رمان «ژانوس ستاره آرزو» و جایزهی پروین اعتصامی برای رمان «فصل آخر» را دریافت کرده است. از ترجمههای او میتوان به رمانهای «کافکا در ساحل»، «یک روز دیگر» و«حادثهای عجیب برای سگی در شب» اشاره کرد.
مردانی که چرخوفلک بزرگ را میگردانند سعی میکنند هر واگن را بهنوبت خالی کنند اما کسانی که بالا گیر افتادهاند جیغ میکشند و آنهایی که پایینترند حاضر نیستند صبر کنند نوبتشان برسد و میپرند بیرون؛ بعضیها قوزک پایشان میشکند، بعضیها مچ دستشان.
در ابتدا نمیدانستم چیزی به اسم کتابفروشی وجود دارد. کتاب و کتابخانه را میشناختم. خانوادهی ما و دوروبريهايمان همه کتابخانه داشتند ـ یکاندازه بودند و قهوهای تیره و همهشان را انستیتوی تحقیقات، که پدرم آنجا فیزیکدان اتمی بود، با بقيهي وسایل خانه توزیع کرده بود.
فکر کردم دور از خانه دلم برای کریسمس تنگ میشود. آنچه واقعا دلتنگش میشدم یک خاطره بود، خاطرهی قدیمی آدمهایی که مدتها از رفتنشان میگذشت، برای خانهی پدربزرگ و مادربزرگ که پر از عموزادهها میشد و همیشک و راج. دلتنگ صدای پوتینهای شکار بودم، وزش ناگهانی باد خیلی سرد از در باز که راه خود را از میان عطر برگهای سوزنی کاج و سس صدف باز میکرد.