۱۳۵۷، تهران. نویسنده و شاعر. مجموعه شعر او باعنوان «پرسه» در سال ۱۳۸۴ چاپ شد و سه مجموعه داستان نیز از او منتشر شده است. مجموعهی «ماه و مس»(۱۳۸۵) برندهی جایزهی ادبی اصفهان و نامزد جایزهی منتقدان مطبوعات، و مجموعهی «آنجا که پنچرگیریها تمام میشوند»(۱۳۸۸) نامزد نهایی نهمین جشنوارهی کتاب سال «شهید حبیب غنیپور» و نامزد دهمین دورهی جایزهی ادبی نویسندگان و منتقدان مطبوعات شد. «بودای رستوران گردباد» آخرین مجموعهداستان اوست.
وسط هال ایستاده بود و آلبوم ورق میزد. چقدر آن روزها چاقتر از الانش بوده. حالا چند ماهی میشد که سخت ورزش میکرد، فقط میوه و سبزیجات میخورد و احساس میکرد دارد به روزهایی که آدمها دو بار نگاهش میکردند برمیگردد، چرخید و در آینهای که پشتش را به داخلِ درِ کمد چسبانده بود نگاه خریدارانهای به خودش انداخت، وقت گرفته بود خط بین ابروهایش را محو کند.
سعی کردم الکی بخندم، ولی صدايی که از خودم درآوردم بيشتر شبيه خرخرهای يک محتضر بود که میخواهد به بازماندگان بگوید حالش خوب است. تمام زورم را جمع کردم و گفتم: «در را نمیتوانم باز کنم.» گفت: «معمولا نمیتوانيد در را باز کنيد يا اين اولين بار است؟»