مرداد ۱۳۹۶

گفت‌وگو با جولین بارنز درباره‌ی دنیای درونی نویسنده

بارنز، داستان‌نویس و منتقد انگلیسی و برنده‌ی من‌بوكرز ۲۰۱۱ به‌خاطر یازدهمین رمانش، دركِ یك پایان، در گفت‌وگوی زیر به پرسش‌های بالا پاسخ می‌دهد. بارنز در خانواده‌ای فرهنگی زیر نظر پدر و مادری تربیت شده كه هر دو معلم زبان فرانسه بوده‌اند. برخی از رمان‌های بارنز در سال‌های اخیر به فارسی ترجمه شده‌اند.

آبان ۱۳۹۴

یعنی کامل درک نکردن، برای مهاجر می‌شود منشاء اضطرابی عمیق؛ چون آدم نمی‌داند که صرفا از درک نکردن ناشی شده یا از ضعف خودش. حس من در نوشتن کتابی که زبان‌های مختلفی دارد که همه بهش دسترسی ندارند، بیشتر از انتقال تجربه‌ی مهاجرت، انتقال تجربه‌ای بود که براي مهاجر معذب‌كننده است اما برای دیگر آدم‌ها عادی است. این چیزی است که ما نمی‌‌توانیم درک کنیم: به چنگ نیاوردنِ بخش عظیمی از زبانِ اطراف‌مان.

مهر ۱۳۹۴

نابینایی من این‌طور بود که مي‌توانستم رنگ‌ها و پاره‌هاي اشكال را ببينم. باريكه‌هاي يخ از كنار ما مي‌گذشتند. پدرم گفت كه به قاره‌ها مي‌مانند. گفت: «آن يكي استرالياست، اين هم هاوايي.» اما وقتي من نگاه می‌كردم هيچ مرزي بين آسمان و يخ نمي‌ديدم. فقط دشتِ بي‌پايان از نورِ بالتيك را مي‌ديدم. اذيت نشدم. جهاني كه من مي‌شناختم اين چنين بود. جهان عشق‌هاي سايه‌وار.

به سوی هند واقعی

اسفند ۱۳۹۳ و فروردین ۱۳۹۴

سفر با قطار در هند

لذت یک تامیل در این است که بنشیند پای غذایی عظیم (سبزی‌های خیلی تری که با فلفل‌هندی و فلفل‌دلمه‌ای آراسته شده‌اند، و با نان پوری نم‌دار و دو کپه برنجِ چسبناک سِرو می‌شوند) و سر مسائل عظیم (زندگی، حقیقت، زیبایی، ارزش‌ها) بحث کند. تامیل‌ها در گرندترانک خوشحال و شنگول‌اند.