مرداد ۱۳۹۶

سفرهای وحشیانه با ماشین و قوانین مدرسه‌ی قبلی‌ام ناخواسته مرا شجاع کرده بودند و چون هنوز کلمات به‌تنهایی قدرت تخریبم را نداشتند، با بهترین دوست‌هایم پورشا و جسی روی صندلیِ بزرگی نزدیک در می‌نشستم ـ آن‌ها هم برادران بزرگ‌تری داشتند که بی‌باک‌شان کرده بودند ـ جایی که تا می‌رسیدیم می‌نشستیم و یک‌جورهایی دوستش داشتیم.