راهها مختلف است اما مقصد یکی است. نمیبینی که راه به کعبه بسیار است؟ بعضی را راه از روم است و بعضی را از شام و بعضی را از عجم و بعضی را از چين و بعضی را از راه دریا از طرف هند و یمن. پس اگر در راهها نظر کنی، اختلاف عظیم و مباینت بیحد است اما چون به مقصود نظرکنی، همه متفقاند و یگانه. وهمه را درونها به کعبه متفق است و درونها را به کعبه ارتباطی و عشقی و محبتی عظیم است که آنجا هیچ خلاف نمیگنجد. چون به کعبه رسیدند معلوم شد که آن جنگ در راهها بود و مقصودشان یکی بود.
همه میگویند که در کعبه درآییم و بعضی میگویند که انشاءالله درآییم. اینها که استثنا میکنند[۱] عاشقاناند زیرا که عاشق خود را برکار و مختار نبیند، برکار معشوق داند پس میگوید که اگر معشوق خواهد درآییم و به دیدار مشرف شویم. آن عاشقان که انشاءالله میگویند ایشان غرق حقاند.آنجا غير نمیگنجد و یاد غير حرام است. چه جای غير است که تا خود را محو نکرد آنجا نگنجد: لَیس في الدّارِ غَیرُ الله دَیّارٌ[۲] .
*گزیدهای از فیه مافیه مولانا
دربارهی این شماره:
یک ویژهنامهی پاییزی مجلهی داستان حالوهوای مهر و مدرسه دارد. چهار روایتِ درباره زندگی، روایتهای مستندِ یک شغل و یک مکان و چهار عنوانِ بخش روایتهای داستانی، خاطرات مشترکی از روزهای درس و مدرسه را برای همهمان زنده میکنند.
اگر از خوانندگان صفحهی یک شغل هستید، روایت شغلی این شماره را از دست ندهید. حسام اسلامی، در این روایت از دورانی میگوید که در بین عشایر سرباز معلم بوده و تجربیات و خاطراتش را از آن روزها با مخاطبان داستان در میان میگذارد. روایتی روان و یکدست که به اثری داستانی پهلو میزند و خواننده را نرم و آرام تا پایان با خود همراه میکند.
دو بیشتر کودکان دههی شصت خواندن و خلاقیت را با کتابها و محصولات کانون پرورش فکری آغاز کردند. در هر خانواده یا فامیل، آدم فرهیخته و اهل کتاب و مطالعهای پیدا میشد که بچههای دور و بر را در کانون عضو میکرد و بستههای کتاب و بازیهای فکری که هر ماه متناسب با سنوسالمان به دستمان میرسید، شادی کودکانهای در ما بر میانگیخت که ثمرات بزرگی به دنبال داشت. روایت «بازی» در بخش درباره زندگی، روایت مهدی معینی است از آن روزهای کانون. روایت هنرمندان بزرگ و صاحبنامی که عاشق کار کردن برای کودکان بودند و در التهاب ماههای نخستین بعد از انقلاب و سالهای جنگ، سختیها و کمبودها و ناملایمات را نادیده گرفتند و با تولید کتاب و بازی و ابزار آموزشی، زندگی و هنرشان را وقف رشد و شکوفایی ذهن و روان کودکان ایران کردند. این روایت، هم برای کودکان دیروز و هم برای هنرمندان و مدیران فرهنگی امروز حرفهایی برای گفتن دارد.
سه این شماره چهارمین قسمتِ کارگاه رمان را در بخش درباره داستان میخوانید. در کنار این صفحات آموزشی که علاقمندان را به روشی کاربردی با اصول نگارش رمان و تجربه های بومی رماننویسی آشنا میکند، این شماره دو مطلب تکمیلی هم از رماننویسان غیرایرانی منتشر کردهایم که خواندن آنها هم برای نویسندگان تازهکار و علاقهمندان به نویسندگی، خواندنی و آموزنده است.
چهار ماه گذشته امکان جدیدی به سایت مجلهی داستان اضافه شد که فرصتی را فراهم میکند تا خوانندگان مجله در سایت عضو شوند و با دریافت خبرنامهی ماهانه، با تحریریهی مجله ارتباط نزدیکتری داشته باشند. خبرنامهی مجلهی داستان هر ماه چندروز پیش از توزیع مجله برای اعضای سایت ارسال میشود و حاوی عکس جلد شمارهی در دست انتشار، گزیدهای از مطالب مجله و تصاویر ارسالی مخاطبان از مجلهی داستان است. اگر مایل به عضویت در سایت مجله و دریافت خبرنامهی داستان هستید به صفحهی dastan.ourmag.ir/yours مراجعه کنید.
پنج سهماه از اعلام فراخوان «جایزهی داستان تهران» میگذرد و ماه پیش رو آخرین ماه باقیمانده از این فراخوان است. اگر دانشجو هستید و در پایان تعطیلات تابستانی خودتان را آماده میکنید که از راههای دور و نزدیک به دانشگاه محل تحصیلتان برگردید، ماه پیش رو فرصت خوبی است تا دوستانتان را از فراخوان «جایزهی داستان تهران» باخبر کنید یا آثارتان را پیش از ارسال در جمعهای صمیمی بخوانید و از نظرات دوستانتان باخبر شوید. برای دیدن جزئیات بیشتر در مورد محورهایی محتوایی، ویژگیهای آثار و نحوهی ارسال داستانهایتان صفحات پيشرو را ببينيد و يا به سايت «جایزهی داستان تهران» به نشانی dastan.ourmag.ir/dastanetehran سری بزنید.