شهریور ۱۳۹۷

آن دسته از ترانه‌های ناپلی که احساسات عاشقانه را با ذوق و سرمستی از طبیعت می‌آمیزند وضع بهتری دارند. نیرومندترین انرژی طبیعت هم‌ آفتاب است. به همین خاطر درستش هم همین بود که مشهورترین ترانه‌ی ناپلی «ای خورشید من» باشد.

شهریور ۱۳۹۷

در تهران تکیه‌های متفاوتی داریم. مثلا تکیه‌ی سادات اخوی. طبق وقفنامه‌‌ی تکیه، آن‌جا قهوه می‌دادند. آن‌هم چه قهوه‌ای با چه ترکیبی. هنوز هم می‌دهند، دست خود خانواده است و خانواده مقید به وقف. یا مثلا تکیه‌ها‌ی اقوام مختلف؛ تکیه‌ی پاکستانی‌ها یک جایی در دولت‌آباد است یا تکیه‌ی افغان‌ها که شاخه شاخه است.

شهریور ۱۳۹۷

بیست‌و‌چهار سال است که عکاسی می‌کنم ولی از ابتدا به عکاسی از خانه‌ها علاقه نداشتم. دوست داشتم از هنرمندان عکاسی کنم. کسانی که شعرها و داستان‌هایشان را می‌خواندم و دیدن‌شان آرزویم بود. این‌که چطور سمت خانه‌های قدیمی کشش پیدا کردم و مفهوم سکونت، حریم، خلوت، آرامش برایم اهمیت پیدا کرد برمی‌گردد به حدود بیست سال پیش.

شهریور ۱۳۹۷

عکاسی آن‌ سال‌ها کار پر ارج و قربی بود، این‌جور نبود که هر کسی هرجا یک دوربین دربیاورد و عکس بگیرد، ظهور عکس که دیگر عین کیمیاگری بود. پدرم به هر کسی می‌خواست عکس‌ها را تحویل بدهد، اول از توی پاکت در‌می‌آورد، یکی دوتاش را می‌دید بعد سفارش‌دهنده را برانداز می‌کرد و بنا به حال توصیه‌هایی می‌کرد.

شهریور ۱۳۹۷

می‌گویند یک عذرخواهی خوب باید حال هر دو طرف را خوب کند، حتی باری از روی دوش‌شان بردارد. وقتی خودتان را برای تور عذرخواهی آماده می‌کنید، این قانون کمی عوض می‌شود. من دلم نمی‌خواست انتظار داشته باشم از هرکدام از این عذرخواهی‌ها چیزی بیرون بکشم.

شهریور ۱۳۹۷

وقتی روز اول رفتم مدرسه، همکلاسی‌هایم فهمیدند که زبان اصلی من گیلکی نیست وگیر می‌کنم برای گیلکی حرف زدن؛ می‌فهمیدم ولی آنچه را می‌توانستم می‌گفتم نه آنچه را می‌خواستم. در نتیجه همکلاسی‌ها با من فارسی حرف می‌زدند.

مرداد ۱۳۹۷

آرزوی خود من بود که روزی قدم به قد پدرم ـ اِسِی ـ برسد اما عجله‌ای هم نداشتم. عجیب این بود که انگار عادت‌های اِسِی بیشتر تغییر کرده بود تا مسیحی مومن که فقط پف می‌کرد و قلمبه می‌شد. در پایان آن دوره‌ی تغییر، سر و کله‌ی بچه‌ی زرزرویی پیدا شد که انرژی بی‌پایانی داشت و آمدنش تا حدی تغییرات قبلی را توضیح می‌داد.

مرداد ۱۳۹۷

تمام اهالی تحریریه روند ماندگاری را به‌تدریج و با‌ دشواری طی می‌کردند. قرار نبود یکی از راه برسد و کاره‌ای بشود. خبرنگار باید چند سال کار موفق و پرثمر می‌کرد تا دبیر می‌شد. اگر دبیر لایق نوآور و اثرگذاری بود، ممکن بود در شورای تیتر عضو شود و اگر کارستانی می‌کرد، بشود سردبیر.

مرداد ۱۳۹۷

تا آن روز چنین شکل امتحانی ندیده بودم. تستی بود. بعدها فهمیدم به‌ کمک آقای دکتر عمید که رئیس دانشکده‌ی حقوق بود از دانشگاه تهران کامپیوتر آورده‌ بودند برای تصحیح برگه‌ها. برای آن دوره حرکت مدرنی بود. امتحان سه چهار ساعتی طول کشید و مطمئن بودم خانواده دلواپس من شده‌اند. وقتی به‌شان رسیدم که فیلم تمام شده بود.

مرداد ۱۳۹۷

بیس‌بال بازی کردن کاری نبود که بچه‌های یهودی طبقه‌ی متوسط رو به پایین محله‌ی ما بخواهند برای آینده‌ی زندگی سراغش بروند. اگر از خود دبیرستان اخراج شده بودم، توی خانه روزگارم را سیاه می‌کردند. چیزی که بود، خانواده‌ام با سرخوردگی من خوب کنار آمدند و به اندازه‌ی خودم از من ناامید نشدند. اصلا اگر می‌توانستم عضو تیم بشوم تعجب می‌کردند.