در استقبال از کمال و ارتقا، گیلانی ابدا با مازندرانی قابل مقایسه نیست. درصورتیکه من با مطالعات چندین سالهی خود حفظ افضلی در نژاد ییلاقی مازندرانی مخصوصا سراغ دارم. چیزی که هست گیلانی حظ آزادی را از روی پیشامد و ابتلا در ورطه بهخوبی درک کرده.
رشت در طول عمر نسبتا طولانی خود گرفتار زمینلرزهها و آتشسوزیهای بسیاری شده است. اتفاقاتی که گاه و بیگاه قسمتی از شهر را به تودهای خاکستر و تلی الوار بدل میکرد. قرار گرفتن رشت در مسیر صادراتی ایران در عصر صفوی طمع بسیاری را سبب میشد و در جنگهای شهری بخشی از عمارتهای قدیمی و کهنسال از بین میرفت.
برنج گیلان جنس خیلی خوبی دارد و این تنها دانهای است که در آنجا میکارند. به اسبها به جای جو برنج میدهند. هرچند که میتوانند از گندم سفید استفاده کنند لیکن برنج آنچنان مورد مصرف عمومی است که نان را جز در شهرها و نزد بزرگان نمیتوان به دست آورد.
محمدعلیمیرزا در عمارت شخصی در بندر ساوونا درگذشت و جنازهاش با همراهی فرزندان، رجال ایرانی و فرستادگان ویژهی موسولینی و مردم شهر، که سیمای او را در کنار ساحل خوب به خاطر داشتند، تشییع و سپس راهی کربلا شد تا در آنجا دفن شود. آنچه در ادامه خواهید دید عکسهایی از مراسم تشییع محمدعلیمیرزا در ایتالیا است که برای نخستین بار منتشر میشود. این عکسها از آرشیو موسسهی مطالعات تاریخ معاصر ایران گزینش شده است.
روز شنبه، ۲۶ شهر ربیعالثانی، سه ساعت به غروب مانده از شهر برندیزی به کالسکهی راهآهن نشسته به طرف تورن رفتیم. شهر برندیزی لب دریاست و اسکلهی کشتیهای معتبر بزرگ است و کشتی هر دولتی بدانجا میآید و جزو مملکت ایتالیاست و سکنهی آنجا کلا عیسویمذهب میباشند. عمارت و خانه و کوچههای خوب دارد.
به سلطان حسنبیگ که در تبریز بود خبر دادم که من آمدهام و میخواهم به پیشگاه او بار یابم. بیدرنگ روز دیگر کس به دنبال من فرستاد و من خود را به وی شناساندم و چنان جامهی ژندهای در بر داشتم که به پشیزی نمیارزید. شاه مرا با لطف و ادب پذیرفت و خوشامد گفت و فرمود که از قتل سفیرش و آن دو تن دیگر و نیز از ماجرای من با راهزنان نیک آگاه است.
در این شماره کنار داستانهای کوتاه کوتاه امروزی، از ادبیات داستانی گذشته هم نمونههایی انتخاب کردهایم. یکی از ویژگیهای قصهگویی فارسی تکرار قصههای مشترک است. گاهی قصهای طی هزار سال بارها در کتابهای مختلف بازنویسی و تکرار شده و هر نویسندهای روایت خودش را ارائه کرده است.
برای آنها وجود یک بعدازظهر صاف و آسمان بدون ابر خیلی اهمیت دارد چون اگر نتوانند هلال ماه را در پشت ابرها مشاهده کنند باید یک روز دیگر را نیز روزه بگیرند. به همین علت است که جماعت نظارهکننده با چشمان باز و دقت فراوان در حالی که از ته دل آرزومند مشاهدهی ملکهی شب هستند، دیدگان را به سوی آسمان میدوزند.
یکی از کارهای هیل در ایران توسعه و آموزش فوتبال بود. هیل در یکی از نامههایش گزارش مختصر یکی از فوتبالهای پاییزهی شهر را برای نامزدش بهاختصار تعریف میکند و نام عکاسی را میبرد که در آن روزها از بازیشان عکس برداشته. دستکم بر اساس این متن میتوان گفت که فوتبال بیشتر از صد سال در ایران سابقه دارد.
هزارویک روز داستان شاهزادهخانم زیبایی است كه خواب غریبی میبیند و با تعبیر آن نتیجه میگیرد تمامی مردان بیوفا هستند. او تصمیم میگیرد هیچوقت ازدواج نکند و از پدرش میخواهد او را مجبور به وصلت با كسی نکند. پدر میپذیرد اما پس از مدتی دستبهدامان دایهی دختر میشود تا بداند مشکل چیست و چگونه میتواند دختر را از این فکر منصرف کند.