امامزادهها در فرهنگ مسلمانان، قداستی رازآلود داشتهاند. مردم گرداگردشان جمع میشدند و در غیاب امام معصوم از وجودشان بهره میبردهاند، پس از رحلت ایشان بقعه و آرامگاه میساختند و گرد این حرم معمولا شهری بنا میشد که تا قرنها پابرجا میماند.
فاطمهی کبری دختر بزرگ امامحسین(ع)، یکی از این امامزادههاست. بعد از واقعهی عاشورا، کاروان اسرا از مسیر همیشگی بین عراق و شام گذر نکرد و پس از خروج از کربلا، از راه موصل و کوهستان سنجار راهیِ حلب شد و پس از طی طریق در لبنان و فلسطین، به دمشق رسید. در میانهی راه فاطمه دختر امامحسین(ع) درگذشت و بنا به روایتی، در طبریا به خاک سپرده شد. مردم آن منطقه که بیشترشان یهودی و مسیحی بودند، بر مزارش آرامگاهی ساختند و نذرها کردند و بر گرد مرقدش، مردگانشان را دفن کردند. آنچه در ادامه میخوانید، ماجرای کشف و بازسازی این آرامگاه، هزارسال پس از واقعه عاشوراست.
عريضهي چاکر قديم، حاجي ميرزا ابوالقاسم به وزارت جليلهي خارجه
ظ
قربان آستان مبارکت شوم، جاننثار بیستوپنجسال قبل از ایران به عزم زیارت مکهی معظمه حرکت نموده. بعد از وصل به مقصد، به سیاحت بعضی از ممالک اروپا و هندوستان رفته و مراجعت نموده، در بیتالمقدس ساکن شده. ملاحظه نمود مدارس خوب دارد، فرستاد غلامزادهها را از ایران آوردند و به تربیت آنها مشغول شده. دهسال قبل درد پایی عارض شد، حُکَما تجویز کردند که به حمام آب گرم طبریا باید بروی. محل معروض در یکمنزلیِ شام و از اراضی مقدسه و سکنای یهود است. از جمیع بلاد اروپا، عثمانی و غیره به آب گرم میآیند. قبرستان یهود در جنب حمام است. یک روز با شخص بکتاشی که از طرف دولت عثمانی به مفتشی آمده بود، گردش میکردیم. گوشهای سنگ مرمری به خط کوفی در وسط قبرستان یهود ملاحظه نمودیم. شخص مفتش گفت: «این خط یهود نیست، باید تحقیق کرد که چه میباشد.» دو سهنفر از مشایخ اعراب که به حمام آمده بودند، آوردیم و تمام خاک را از روی سنگ برداشتیم. سنگ بزرگی که طولاً یکزرع و نیم بود، خواندند «فاطمه بنت حسین ابن علی بن ابیطالب». موقوفات زیادی از قرار مضمون مستوره در سنگ داشته که جمیع در دست یهود و عیسویهای متوطنین آنجاست. شخص مفتش سیلیره داد و فدوی دهلیره، آثارکی ساختیم که مفقود نشود. مفتش گفت: «من در اسلامبول به باب عالی عرض خواهم کرد و بنای بزرگی احداث خواهد شد.» به فاصلهی دو سهماه خبر فوتش را آوردند. فدوی هم دیگر عبورم به آن محل نیفتاد. پارسال با یکنفر از بندهزادهها به طهران آمدیم. سهماه قبل غلامزاده تصدق شد. قبل از فوت وصیت کرد یکهزار لیره در بانک بیتالمقدس دارد؛ او را صرف تربت حضرت فاطمه بنمایم. این تفصیل را تا حال به احدی ابراز نداده، بهجز به خدمت جناب جلالتمآب اجل آقای وزیر داخله. چون عزم حرکت دارم، استدعایی که از مقام جلیل مقدس دارم این است که دستخط آفتابنقط از مصدر ملوکانه صادر فرمایند که هروقت مهمی داشته باشم، همراهی نمایند. چون قبر مطهر در وسط قبر یهود واقع است، لابد هرگاه بخواهم بقعه و گنبدی بسازم، متعرض خواهند شد. و همچنین دستخط مبارک از مصدر ملوکانه و حضرت اشرف، شرف صدور یابد که تولیت آنجا نسلاً بعد نسل با دعاگویان باشد. مدت عمر را در آن مقام منیف و مشغول دعاگویی دوام عمر و دولت و دعاگویی حضرت اشرف باشیم. امره الاشرف مطاع
*آرشیو وزارت امور خارجه؛ اسناد روابط دولت علیه ایران و دولت عثمانی، آرشیو وزارت امور خارجه، ۱۲۸۰ ه. ق.