اماکن مقدس به دلیل حرمتشان در هر تاریخ و جغرافیایی پناهگاه معترضان و دادخواهان بودهاند و حرم حضرت رضا (ع) در مشهد نیز از قرنهای پیش، چنین جایگاهی داشته است. تصور همگان بر این بود که در آن مکان مقدس دست تعدی حتی از گناهکاران کوتاه است و نیروی قهریهی حکومت هم اجازهی ورود به این مکان مقدس را ندارد.
بعد از خلع محمدعلیشاه از سلطنت، فرارش به روسیه، بازگشت مخفیانهاش از مرزهای خراسان و تبعیدش به اُدسا، خراسان دچار شور و ازدحام غریبی شد و نیروهای روسیه به درخواست کنیاز دابیژا، کنسول روس، وارد مشهد شدند و نیروهای نظامی بهجز قزاقخانه را خلعسلاح کردند؛ بهظاهر برای حفظ جان اتباع روس و در باطن برای نشان دادن قدرتشان به دولت مرکزی. در همین اوان، گروهی از مردم و برخی از طرفداران سلطنت محمدعلیشاه، به خیال آنکه از تعدی بیگانه در امان خواهند ماند در حرم مطهر رضوی و مسجد گوهرشاد متحصن شدند اما قشون روس در دهم ربیعالثانی ۱۳۳۰ هجری(نهم فروردین۱۲۹۱ شمسی) حرم امن و گنبد مطهر را به توپ بستند. آنچه در ادامه میخوانید، بخشی از گزارش یکی از شاهدان عینی واقعه است.
يكي از حوادث عظمي و دواهي كبري به سال ۱۳۳۰ هجريقمري همانا موضوع بمباران آستانه و توپ بستن قشون تزاري بود به گنبد مطهر حضرت رضا عليهالسلام. الحقوالانصاف اين مصيبت جانگداز كمتر از واقعهي يومالطّف نبود بلكه مصائب روز عاشورا را در نظر شيعيان تجديد نمود.
بلي! مسلم است هركس غريب و بيكس باشد مستعد و آمادهي همه نوع مصائب و نوائب ميگردد. مخصوصا امام رضا عليهالسلام چنانكه خودش هم فرموده بود مرا در دارِ مضيعت و بلاد غربت دفن ميكنند. مرقد مطهرش آري بهخصوص مرقد مطهرش يعني همان گنبد طلايش از صبح دهم شهر ربيعالثاني ۱۳۳۰ محل توجه نظاميان تزار روس گرديد. يعني ردكو، رييس قشون تزار عكس گنبد مطهر و عمارات آستان قدس را در سمت جنوبی خارج شهر بهروی یک سهپایه نصب نموده بود و توپچیها هم به همان نشانه توپ را میزان میگرفتند، عدهی توپ هم زیاد بود که به مفتول برقی به هم اتصال داشت و آن مواقعی را که ريیس قشون از گنبد مطهر نشان کرده بود یک ضلع از گنبد بود که به گلولهها آن ضلع خراب شود و باقی گنبد از نقل گنبد، بغلطد! این عملیات که تمام شد دو ساعت به غروب، تمام توپها یکباره به طرف گنبد مطهر سجده برده، خاکبوسی نمودند ولی ابدا کارگر نیفتاد و در گنبد ننشست. توپچیها رنگ از صورتشان پرید زیرا قبلا هم مسبوق شده بودند که این مقام، مقدس است و از زبان پارهای از عوامهای مشهد شنیده بودند که گلوله به گنبد کار نمیکند و به طرف خود دشمن رجعت مینماید. چون ذهنشان مشوب به این مطلب بود و شليك اول بیاثر ماند نزدیک بود در میان آنها انقلاب مذهبی پیدا شود که فوری ريیس قشون جعبههای روغن خواست و گلولهها را به روغن مقدس غسل داد که قابل نشستن به گنبد مطهر گردند پس از اتمام عملیهی نظامی، شلیک دوم شروع شد و برخلاف عقیدهی عوامها، همانطور که شمشیر در محراب عبادت فرق امام علیبنابیطالب(ع) را شکافت، همانطور که خنجر گلوی امام حسین(ع) را برید، همانطور که زنجیر گردن امام زینالعابدین(ع) را در سفر شام مجروح ساخت و گردن امام موسیکاظم(ع) را در محبس آزرده کرده بود، همانطور که زهر بهتوسط انگور یا آب انار جگر خود صاحبمرقد مطهر را پارهپاره نموده بود، گلولهها هم که از همان عوامل طبیعت هستند مظفرانه به همان مواقعی که نشان کرده بودند جایگیر شدند و آثار فتح و شادمانی و ظفر و خرمی غلبه، بر چهرههای پریده پیدا گشت، و فریاد هورای فاتحین مدینهی علم و مهبط وحی و مختلف ملائکه در خارج شهر بلند گردید، ولی بحمدالله همان قوهای که آسمان و کرات معلقه را بدون تکیهگاه در میان حوادث طبیعت منظما نگاه داشته است، کرهی گنبد مطهر هم با هفده گلولهی خارا شکافت مقاومت نمود و گنبد به طوری که نقشه کشیده بودند نغلطید و منظرهی گنبد شبیه شده بود به زمین زراعتی که شیار کرده باشند و خشتهای طلا در فشار گلولهها لوله شده بود!
ادامهی این روايت را میتوانید در شمارهی پنجاهوهشتم، شهريور ۹۴ ببینید.
حديقهالرضويه يا تاريخ مشهد، محمدحسين اديب هروي، چاپخانهي خراسان، ۱۳۲۷.