طرح: روح‌اله گیتی‌نژاد

پایان باز

تقریبا همه‌ی کارهای خانه سخت و خطرناک‌اند و برای انجام‌شان سر و کارتان به داخل فِر و دستشویی و شیار میان کاشی‌های حمام می‌افتد. آن‌‌جاهایی که گند میکروب‌های طاعونی بالا می‌زند. تنها کارهای آسان و خوشایند خانه آن‌هایی‌اند که روی اسباب و اثاثیه‌ی چوبی اسپری می‌زنید و آنقدر جلا می‌دهیدشان که برق بیفتند. از آن کارهای خانه‌ای که توی تبلیغات تلویزیون نشان می‌دهند؛ بازیگری حرفه‌ای، در نقش خانم خانه‌دار خوش‌خنده (ضریب‌هوشی: چهل‌وسه) اطراف خانه جست‌و‌خیز می‌کند و جلا می‌دهد و برق می‌اندازد، هی جلا می‌دهد و برق می‌اندازد و به چشم بر هم زدنی کارِ خانه تمام مي‌شود، وقت زن آزاد شده و می‌تواند بقیه‌ی بعدازظهرش را به خواندن تبلیغات جراحی پلاستیک در مجلات بگذراند. هیچ وقت دستشویی‌اش را تمیز نمی‌کند. هر وقت دستشویی کثیف ‌شود، می‌رود یک خانه‌ی دیگر می‌خرد. خدا شاهد است آنقدر حقوق می‌گیرد که بتواند همچین کاری کند.

اکثر ما ترجیح می‌دهیم به جای این که واقعا چیزی را تمیز کنیم جلا بدهیم و برق بیندازیم. مثلا خانه‌ی خود ما یک زیرزمین نیمه‌کاره دارد؛ نیمه‌کاره به این معنی که آن‌قدر شبیه یک اتاق درست و حسابی شده که نمی‌شود لاستیک‌های کهنه را آن‌جا نگه داشت ولی هنوز آن‌قدر شبیه زیرزمین است که تویش زندگی هم نمی‌شود کرد. زیرزمین نیمه‌کار‌ه‌ی ما یک نیمچه‌حمامی هم دارد. چند سال پیش نیمه‌های شب حیوانی جنگلی و کوچولو خزیده بود توی خانه و در زیردوشی حمام جان به جان‌آفرین تسلیم کرده بود. این نوع رفتارها در دنیای حیوانات زیاد دیده می‌شود: خیلی از حیوانات وقتی احساس خطر می‌کنند غریزه‌شان به‌شان می‌گوید به زیر دوش پناه ببرند.

از آن‌جایی که ما خیلی کم به زیرزمین نیمه‌کاره‌مان می‌رویم، چند هفته‌ای طول کشید تا متوجه حیوان جنگلی مرده شديم البته تا آن موقع هم دیگر حسابی پخته شده بود. واضح است که کار درست آن لحظه، تمیز کردن حمام بود ولی این می‌رفت توی دسته‌ی کارهای سخت خانه و برای همین هم ما به جای تمیز کردن زیرزمین، همان طبقه‌ی بالا ماندیم و دیوانه‌وار شروع کردیم به جلا دادن و برق انداختن و آخرش کار به آن‌جا رسید که اگر بدون عینک آفتابی وارد اتاق نشیمن می‌شدید ممکن بود از شدت درخشش وسایل چوبی چشم‌تان کور شود. به‌ این ترتیب در نهایت توانستیم حیوان جنگلی را از ذهن‌مان بیرون بیندازیم. چند ماه بعد یکی از دوستان‌مان به اسم راب که پزشک است، به دیدن‌مان آمد و مدتي در زیرزمین نیمه‌کاره‌مان مستقر شد،كم‌كم متوجه شدیم برای حمام کردن می‌آید طبقه‌ی بالا. یکی از اولین چیزهایی که در دانشکده‌ی پزشکی به شما یاد می‌دهند این است که هیچ وقت همراه با یک موجود مرده‌ی جنگلی حمام نروید. آنقدر خجالت‌زده شده بودیم که رفتیم پایین و حمام را با بیل و اسید تمیز کردیم. با این حال شک دارم اگر راب نبود این کار را انجام می‌دادیم.
 

ادامه‌ی این مطلب را می‌توانید در شماره‌ی شصتم، آبان ۹۴ ببینید.

* این متن با عنوان A Solution To Housework در مجموعه‌ی Dave Barry’s Bad Habits در سال ۱۹۸۷منتشر شده است.