كشتي در ايران پيوند عميقي با آيين فتوت دارد. كشتيگيران ايراني، از پورياي ولي تا پهلوان تختي، به همان اندازه كه به مهارت در كشتي شناخته شدهاند به جوانمردي و فتوت هم معروفاند. در قصههايي كه از كشتيهاي پورياي ولي روايت شده، بيشتر نقلِ گذشت و مردانگي است تا توصيف به خاك رساندن پشت حريفان. گويي وجود ورزشكار سكهاي بود با دو روي كاملا مجزا، يك رو قوت جسم را نشان ميداد و روي ديگر عظمت روح. تنها ورزشكاري در صف پهلوانان درميآمد كه هر دو روي سكهي وجودش را خوب جلا ميداد. چنين پهلواني ديگر تنها يك ورزشكار توانا و زورمند نبود، عارفي بود پاكباخته و خاكسار كه زور بازويش او را مسلط بر خواهشهاي نفساني ميكرد نه مقهور آنها.
از همين رو از ديرباز رسالههاي فراواني به قلم صوفيان و واعظان نوشته ميشد تا آداب فتوت را در مقولات مختلف، از غذا خوردن و لباس پوشيدن گرفته تا كشتي گرفتن و جنگاوري، به طالبان بياموزند و نوآموزان هر عرصه را با زيروبم كار بهخوبي آشنا كنند تا علاوه بر آموختن فن، ادبِ آن را هم بياموزند. يكي از مفصلترين رسالههاي موجود در آداب فتوت نوشتهي مولانا حسین واعظ کاشفی، نويسنده و واعظ پركار قرن نهم هجري است. گفتهاند در مجالس وعظ او چنان ازدحامي ميشده كه مردم گاه زير دست و پا ميماندهاند. متني كه در ادامه ميخوانيد يكي از بخشهاي فتوتنامهي واعظ كاشفي است كه به آداب و آيين كشتيگيري پرداخته است.
اين علم را به انبيا و اوليا نسبت میدهند
بدان که کشتی گرفتن هنری است مقبول و پسندیدهی ملوک و سلاطین و هرکه بدین کار مشغول میباشد اغلب آن است که به پاکی و راستی میگذراند.
اگر پرسند که این هنر از که مانده، بگوی از اولاد یعقوب پیغمبر علیهالسلام، که حضرت یعقوب این علم را میدانست و فرزندان خود را تعلیم میداد و میگفت بدانید که این علم شما را به جهت دفع دشمن به کار آید و گفتهاند آدم علیهالسلام از جملهی چهارصدوچهل هنر که میدانست یکی این بود. و در نقل آمده است که حضرت رسول صلواتالله علیه با ابوجهل کشتی گرفتی و این نقل موثوق نیست. اما نقل صحیح هست که سیدالشهدا حمزه که با کافران جنگ کردی اکثر را به صنعت کشتی گرفتی. و دیگر نقل است که شاهزادگان امام حسن و امام حسین علیهما سلام با یکدیگر کشتی گرفتند و میان ایشان قایم شد. و از اولیای این امت، سالک مجرد، عارف موحد، قدوهی ابرار، پهلوان محمد پوکیار با حضرت شیخ صدرالدین ابراهیم حموی قدسسره کشتی گرفتهاند و آن قصه طولی دارد. حاصل سخن آن است که این علم را به انبیا و اولیا نسبت میدهند و اگر در صورت نبود البته در معنی خود ثابت است.
معنی کشتی
اگر پرسند که معنی کشتی چیست؟ بگوی آنکه آدمی تبدیل اخلاق کند و حقیقت این سخن آن است که پیوسته میان صفات حمیده و اخلاق ذمیمه کشتی واقع است. یعنی هریک میخواهند که ضد خود را دفع کنند. بلکه چون به حقیقت بنگری توحید و شرک، و کرم و بخل، و تقوی و فسق، و یقین و شک، و صلاح و فساد، و حسن و قبح، و تواضع و تکبر، و حب و بغض، و حیا و وقاحت، و حضور و غفلت، و رحمت و قساوت، و حکمت و ملامت و مانند این همیشه در کشتی است که مدد صفات پسندیده باشد تا به قوت ریاضت، خویهای بد را زیر کند.
علمی است مقترن به عمل
اگر پرسند که اصل در کشتی گرفتن چه چیز است؟ بگوی علم این صنعت. اگر پرسند که قوت چگونه است؟ بگوی قوت اعتبار ندارد. بهواسطهی آنکه حیوانات باشند که ایشان را قوت بسیار باشد و چون دانش ندارند هیچ حرمت ندارند.
اگر پرسند که علم با قوت چگونه است؟ بگوی در غایت نیکویی بهواسطهی آنکه بزرگان گفتهاند قوت بیدانش چون پادشاه بیعدل است و دانش بیقوت چون پادشاه عادل و بیلشکر. و چون دانش و قوت یار باشند با یکدیگر، کارها بهمراد گردد.
اگر پرسند که کشتیگیری علم است یا عمل؟ بگوی علمی است مقترن به عمل، و هرکه چیزی آموزد یمکن که بدان عمل نکند و در این هنر تا علم نبود عمل نمیتوان کرد. پس علم و عمل به هم آراسته است.
آداب استادی
اگر پرسند که آداب استادان کشتی چند است؟ بگوی دوازده. اول آنکه خود پاک و بیعلت بود. دویم شاگردان را به پاکی ارشاد کند. سیوم بخیل نباشد و چیزی از شاگردان دریغ ندارد. چهارم مشفق باشد بر شاگردان. پنجم طامع نبود به مال ایشان. ششم هریک را بهقدر قابلیت ایشان تعلیم دهد. هفتم روی و ریا نکند. هشتم به شاگردان خود بد نخواهد. نهم اگر کسی کشتی بد گیرد نگوید بد گرفتی بلکه بهنرمی سخن بگوید. دهم اگر تعلیم گوید در معرکه، پوشیده گوید که خصم واقف نگردد. یازدهم باید که از علم کشتی باخبر باشد. دوازدهم در هیچ معرکه ذکر پیر و استاد خود را فراموش نکند.
رسم شاگردی
اگر پرسند که آداب شاگردان چند است؟ بگوی آن هم دوازده. اول آنکه راست باشد. دویم آنکه پارسا بود و نیکمعاش. سیوم نیکوسیرت و پاکیزهاخلاق بود. چهارم نیکنیت باشد. پنجم در طاعت الهی تقصیر نکند. ششم خدمت استادان به صدق کند. هفتم بر هیچکس حسد نکند. هشتم بخل نورزد و هرچه دارد فدای پیر کند. نهم با دیگر شاگردان متفق باشد به دل و زبان. دهم از دلها دریوزه کند. یازدهم به زور خود مغرور نشود. دوازدهم به شکستِ خصم خوشدل نشود.
ادامهی این مطلب را میتوانید در شمارهی شصت و هفتم، تير ۹۵ ببینید.
* فتوتنامهی سلطانیمولانا حسین واعظ کاشفی سبزواری به اهتمام محمدجعفر محجوب انتشارات بنیاد فرهنگ ایران ۱۳۵۵