چون آدم را از زمین بیافرید، نورِ مصطفا را به پیشانی آدم آورد. چون خدای را سجود کرد، نخست نورِ مصطفا سجود کرد، آنگه آدم، آنگه دیگر پیغامبران در قَفای آدم بودند، بر مُتابعتِ نورِ مصطفا سجود کردندو دیگر اُمّتان در پُشتِ آدم بودند، برمُتابعتِ انبیا سجود کردند. ندا در مَلَکوت افتاد که «وَالسّابِقونَ السّابِقون، اولئکَ المُقَرَّبون.»
چون آدم سر از زمین برداشت، شعاعِ نورِ مصطفا دید بر زمین افتاده، همه حوالیِ آدم از آن روشن شد. گفت «یا رَب، این چه نو ر است که از پیشانیِ من میتابد؟»
ندا آمد که «این نورِ فرزندیست از فرزندانِ تو، خاتمِ انبیا، نبیِّ اُمّیِ عربی، آن است که تو را و همهی پیغامبران را از بهرِ او آفریدهام. روزِ قیامت، همهی انبیا در زیرِ عَلَمِ او باشند و همهی اُمَّتان تَبَعِ اُمَّتِ او باشند. تا اُمَّتِ او را در بهشت نیارم، هیچ امَّتی را به بهشت راه نباشد.»
آدم را صبر برسید در آرزوی دیدارِ وی. گفت «یا رَب، چه بُوَد که مرا به وی دیدار دهی؟»
ندا آمد نورِ مصطفا را که «از پیشانیِ وی فرو رو، به سرِ انگشتِ مُسَبِّحهی او شو!»
نورِ مصطفا آهنگ به سویِ راستِ آدم کرد، ندا در مَلَکوت افتاد که «وَ اصحابُالیَمینِ ما اصحابُ الیَمین.»
چون به سرِ انگشت مُسَبِّحهی وی رسید، آدم آن انگشت برآورد و شهادت گفت که «اشهدُ ان لاالهَ اِلّاالله و اشهَدُ انَّ محمّداً رسولُالله!» آنگه، برآن نورِ مصطفا سلام کرد. خدای، به نوبتِ مصطفا، جوابِ سلامِ آدم باز داد.
دربارهی این شماره
یک یلدا با داستان و داستانسرایی پیوندی دیرینه دارد. به همین بهانه در این شماره به سراغ هزارویکشب رفتهایم؛ این بلندترین داستان شرقی که بسیاری از آداب و رسوم و سنتهای زندگی ایرانی را نیز در خود جای داده است. در بخش روایتهای داستانی «حدیث حیات» برشهایی است از نخستین ترجمهی هزارویکشب به فارسی. ترجمهای که نزدیک به چهل سال قدیمیتر از ترجمهی شناختهشدهی عبداللطیف طسوجی است. این ترجمه که به تازگی شناسایی شده، از نظر تاریخی و زبانی ارزش فراوانی دارد و این نخستین بار است که بخشهایی از آن در اختیار عموم قرار میگیرد.
در «صنیعالملک و شرکا» تعدادی از نقاشیهای دیدهنشدهی هزارویکشب را به همراه داستانی که روایت میکنند، از نسخهی مصور کتابخانهی خطی کاخ گلستان برایتان انتخاب کردهایم، همینطور«شاهدزد داستانها» برشهایی است از داستانهایی که هزارویکشب آنها را به نوعی مال خود کرده و دوباره تعریفشان کرده.
«تردستیهای یک زن» نگاهی تحلیلی است به هزار و یک شب و اینکه چگونه این داستان با ترفندهایی، نقصهای روایتش را پوشانده. «صبح روز بعد» گزیدهای است از سه مقالهی جان بارت، نویسندهی معاصر آمریکایی، که از دلبستگیاش به کتاب هزارویکشب میگوید و اینکه شیوهی روایت این کتاب چگونه الهامبخش او در داستانگویی بوده است. «هزارویک شهرزاد» نیز برشهایی است از هفت داستان و رمان معاصر به عنوان نمونههایی از صدها اثر داستانی که با الهام از هزارویکشب نوشته شدهاند.
دو تنها در فاصلهی چند روز از شب یلدا، هموطنان مسیحیمان در ایران مناسبت دیگری را نیز گرامی میدارند و مراسم آیینی مخصوص آن را برگزار میکنند. «شاریک روی برگهای سوزنی» در بخش مستند روایتهای هموطنان مسیحیمان از خاطرات شب کریسمس است و زندگینگارهی «کریسمس خانوادهی اسمیت» در بخش دربارهی زندگی هم حالوهوای کریسمس در خانوادهای آن سوی دنیا را ترسیم میکند.
سه چند روز بیشتر تا پایان دومین دورهی جایزهی داستان تهران باقی نمانده. در شمارههای پیش به اطلاعتان رساندیم که مهلت ارسال آثار برای دومین دورهی جایزهی داستان تهران سیام مهرماه به پایان رسید و آثار منتخب به هیئت داوران جشنواره: علی خدایی، فرخنده آقایی، علی موذنی، بلقیس سلیمانی و محمدحسن شهسواری سپرده شد. اختتامیهی این دورهی جشنواره، سوم دیماه جاری در تالار فردوسی دانشکدهی ادبیات دانشگاه تهران برگزار میشود و در این برنامه برگزیدگان دومین دورهی جایزهی داستان تهران اعلام خواهند شد. جزئیات بیشتر در اینباره را میتوانید در سایت مجلهی داستان به نشانی dastan.ourmag.ir دنبال کنید.
چهار در طول سال گذشته، ده داستان از داستانهای برگزیدهی اولین دورهی جایزهی داستان تهران را در ماهنامهی داستان همشهری منتشر کردیم. در آستانهی برگزاری اختتامیهی دومین دورهی این جشنواره بر آن شدیم تا مجموعهی این داستانها را در قالب نسخهای الکترونیکی در اختیار مخاطبان مجله قرار دهیم. اولین کتاب داستان تهران را میتوانید با استفاده از سامانهی همافزای همشهری در صفحات ۳۲ و ۳۳ مجله ببینید.
یلدایتان خوش