یادداشت سردبیر

«خاطرات از ما رد می‌شوند مثل قایق‌هایی بر راه‌های نامرئی دریا. می‌گذرند بدون آن‌که ردشان را بشود گرفت. بعد از چند وقت دوباره با شنیدن یک عطر آشنا، با باریدن اولین قطره‌های باران، شنیدن یک تک‌آوا، همه‌ی جزئیات مثل لحظه‌ی حالا پیدایشان می‌شود. رستاخیز رنگ‌ها و حس‌ها و آدم‌‌ها، لحظه‌‌‌هایی که به هم وصل می‌شوند و دوباره گوشت و پوست می‌گیرند.

خاطره معجزه‌ی آدمیزاد است، معجزه‌ای که مرگ را و زمان را از کار می‌اندازد. اما این معجزه مقدمات و موخراتی دارد، شروع و میانه و پایانی دارد. این‌طور نیست که فقط با عطری و نوایی حاضر شود. خاطره برای معجزه کردن به واگویی احتیاج دارد و برای واگو کردن حتما باید گوش‌هایی بشنود. بدون این یادآوری و تکرار، خاطره‌ها مثل هزاران لحظه‌ی زندگی ‌آن‌قدر سر جای ‌خودشان می‌مانند تا فراموش شوند. گوش شنوا برای یک خاطره حتی از واقعی بودنش هم مهم‌تر است. بسیار خاطر‌ه‌ها که در سرمان ساخته‌ایم و آن‌قدر برای بقیه گفته‌ایم که خودمان هم باورش کرده‌‌ایم. حتی فرقش را با زندگی‌نگاره‌‌های واقعی نمی‌دانیم. بچه‌ای که دستش را گرفته‌ایم تا کنار حوض راه برود، بعد از ده بار تعریف، می‌شود مادر و بچه‌ای که از غرق شدن در دریا نجات داده‌ایم. در تکرار هر خاطره همه‌چیز کم‌کم عریض می‌شود، مرتفع می‌شود، تعداد آدم‌ها زیاد می‌شود. و ما که در میان خاطرات دیگران تصویرهای دیگری برای خودمان می‌سازیم، نقش‌های فرعی را انتخاب می‌کنیم و آن‌قدر در آن خاطره شریک می‌شویم که یکی از قهرمان‌ها باشیم. خاطره شنیدن و گفتن همین‌طور است، فرقی نمی‌کند راوی باشی یا بشنوی، تو در قایق‌های زیادی نشسته‌ای و در زندگی‌های زیادی شریکی.»

داستان همراه ۷ با این مقدمه مهر را برای مخاطبان داستان خاطره‌باران می‌کند؛ لوح فشرده‌ای حاوی چهارده زندگی‌نگاره‌ی ترجمه که هدیه‌ی ویژه‌نامه‌ی پاییزی مجله‌ی داستان است. روایت‌هایی شنیدنی که روزهای کوتاه پاییز را به خاطره‌هایی دور و نزدیک پیوند می‌زند و در خنکای این روزها مخاطبان مجله را با شنیدن صداهایی آشنا دلگرم می‌کند.

درباره‌ی این شماره:

یک مهر که می‌آید بوی درس و مدرسه را با خودش می‌آورد. به روال همیشه ویژه‌نامه‌ی پاییزی داستان را با داستان‌ها و روایت‌هایی با این موضوع فراهم آورده‌ایم. «راز و رمز مرزها» و «محصل بیروت» در درباره‌ی زندگی، «زبان پروانه‌ها» در بخش داستان و «راز چشم‌ها» در روایت‌های مستند با حال و هوای درس و مدرسه همراه‌اند. پرونده‌ی روایت‌های داستانی این شماره نیز با سه مطلب جذاب و کمتر دیده‌شده مخاطبان را به فضای درس و تحصیل ایران در گذشته‌ای دورتر می‌برد. شما را به خواندن این پرونده‌ی خواندنی دعوت می‌کنم.

دو شروع پاییز با هفته‌ی دفاع مقدس همراه است و فرصتی است برای یادآوری هشت سال حماسه و پایداری مردمان سرزمینی که حتی یک وجب از خاک خود را به بیگانه ندادند. «نشانه» در بخش داستان و دو روایت در بخش مستند، به بزرگداشت این مناسبت اختصاص دارد. «با روپوش سرخ و سفید» روایتی است از زبان سرپرستار بیمارستان اهواز که به شرح روزهای پرتب‌وتاب آغاز جنگ می‌پردازد. روایتی کمتر شنیده‌شده از پرستاران و پزشکان خستگی‌ناپذیری که در نزدیک‌ترین فاصله به جبهه‌های جنگ، پا به پای رزمندگان ایستادگی کردند و با تلاشی شبانه‌روزی، خود و خانواده‌شان را وقف نجات مجروحان و جانبازان جنگ تحمیلی کردند. «صدایی که می‌شنوید» هم مجموعه روایت‌هایی است با موضوع وضعیت قرمزکه تجربیات زیسته‌ی نسلی را به تصویر می‌کشد که کودکی‌شان با سال‌های جنگ همراه بوده. این مجموعه از بین ده‌ها روایت مخاطبان داستان انتخاب شده که در پی فراخوان مجله به دست‌مان رسید و تصاویری از سال‌های جنگ را در شهرهای مختلف ایران ترسیم می‌کند.

سه مهر امسال با ایام محرم هم قرین است. «اجازه‌ی ورود» در بخش درباره‌ی زندگی روایتی است صمیمانه از مجالس روضه‌ی سیدالشهدا(ع) که مرحوم آیت‌الله بهجت سال‌های سال اهتمامی مثال‌زدنی در برپایی آن‌ها داشتند. مجالسی ساده اما پرآوازه که عمق و باطن‌شان را از ارادت بانی روضه به سیدالشهدا وام می‌گرفتند و سال‌ها مشتاقان و صاحبدلان را گرد هم جمع می‌کردند.

چهار پرونده‌ی درباره‌ی داستان این شماره را به موضوع ناداستان و ناداستان‌نویسی اختصاص داده‌ایم. موضوعی که پرداختن به آن از بدو شکل‌گیری مجله، به موازات داستان، از دغدغه‌های این مجله بوده و ارائه‌ی نمونه‌های خوب و متنوعی از ناداستان‌های ایرانی و خارجی در بخش‌های مختلف مجله روالی است که در هر شماره دنبال کرده‌ایم. «ناداستان به‌مثابه‌ی ادبیات» با نگاهی اجتماعی به خاستگاه ناداستان‌نویسی و دلایل محبوبیت این قالب بین نویسندگان امروز می‌پردازد. «مجسمه‌ی مونتنی» یکی از سردمداران جستارنویسی شخصی را ـ که از قالب‌های پرمخاطب ناداستان است ـ معرفی می‌کند و «وحشت نویسنده» گفت‌وگویی است با جف دایر، ناداستان‌نویس انگلیسی که جوایز زیادی را در کارنامه‌ی خود دارد و «زوال و سقوط» در بخش درباره‌ی زندگی این شماره نیز از نمونه آثار او است.

«من برادرت هستم» در بخش روایت‌های مستند نیز به‌نوعی مکمل پرونده‌ی ناداستان این شماره است. متنی روایی که در مرز ژورنالیسم ادبی و ناداستان پیش می‌رود و مخاطب را با خود همراه می‌کند.

پنج مهر بهانه‌ی خوبی برای شروع یا از سر گرفتن یادگیری است. به این بهانه در ادامه‌ی «کارگاه ترجمه» و «کارگاه رمان» که در طول سال‌های گذشته در بخش درباره‌ی داستان داشته‌ایم، این بار مجموعه‌ای را با عنوان «کارگاه داستان» در این بخش آغاز کرده‌ایم. اصغر عبداللهی، نویسنده و فیلمنامه‌نویس، تجربیات خود را درباره‌ی نحوه‌ی پیاده‌سازی اصول درام در ساختن اثری داستانی با مخاطبان علاقه‌مند به داستان‌نویسی در میان می‌گذارد و هر بار داستان شکل‌گیری یکی از قصه‌ها یا فیلم‌هایش را در قالبی روایی بیان می‌کند.