در بخش دربارهی زندگی این شماره روایت زوال و سقوط اثر جف دایر را منتشر کردیم. دایر نویسندهای است که آثارش بهسادگی در دستههای رایج ادبیات جای نمیگیرند. متیو اسپکتور از مجلهی پاریس ریویو در سال ۲۰۱۳ با این نویسنده به گفتوگو نشست. دایر در این گفتوگو از باورش به رابطهی میان داستان و ناداستان، نویسندگی و راههای برخورد نویسنده با موضوعات واقعی میگوید و تصویری نزدیک از شیوهی کار غیرمعمول خود در خلق آثاری پرده برمیدارد که در مرز میان داستان و ناداستان قرار میگیرند.
اولین چیزی که میخواهم راجع…
ببخشید حرفتان را قطع میکنم ولی با اینکه ممکن است شبیه یک جنایتکار جنگی در دادگاه لاهه بهنظر برسم که حاضر نمیشود صلاحیت دادگاه محاکمهاش را بپذیرد باید به چارچوبهای اولیهی این گفتوگو اعتراض کنم.
اعتراض شما بر چه مبنایی است؟
عنوان پروندهی شما «هنر ناداستان» است. میتوانم غر بزنم که «پس تکلیف داستان چه میشود» ولی اگر این را بگویم یعنی تفاوتی را قبول کردهام که امکان ندارد وجود داشته باشد. داستان، ناداستان ـ این دو تا مدام در هم فرومیروند.
بینشان هیچ تمایزی قائل نیستید؟
بهنظرم اگر به جداسازی این دو تا اعتقاد داشته باشید نمیتوانید به هیچ ارزیابی منطقیای از کارهایی که در این چندین و نمیدانم چند سال گذشته انجام دادهام برسید. اصلا موضوع اصلي کتابهایی که نوشتهام همین نپذیرفتن است. در نظر من همهی آنها… هوم… کلمهی درستش چی است؟ آهان، بله، کتاب، کتاب هستند. آزمایش علمی خاصی انجام ندادهام ولی فکر میکنم اگر نگاهی به محتوای تخیلی بهاصطلاح رمانهایم بیندازید و نسبت آن را با میزان محتوای تخیلی کتابهای دیگرم مقایسه کنید خواهید دید که نسبتشان تقریبا یکی است. به همین ترتیب بخش زیادی از داستانها هم از زندگی واقعی گرفته میشوند. ولی مسئله این نیست. مسئله این است که تکنیک نوشتن در داستان و ناداستان تقریبا هیچ تفاوتی با هم ندارد. در کتابهای من نمیشود مثل آثار سوزان سونتاگ تفاوت آشکاری بین این دو تا پیدا کرد. سونتاگ همیشه میگفت: «چرا آنقدر كه بايد به عظمت داستانهای من احترام نمیگذارید؟» خب چند تا جواب میتواند وجود داشته باشد ولی نکتهی مهم این است که او تفاوتی را پذیرفته بود که من به آن اعتقاد ندارم. همهشان کتاباند دیگر. برگردیم به سوال قبلیات. بهنظرم تمایز بین داستان و ناداستان بیشتر از آنکه به «واقعا اتفاق افتاد یا ساختگی است» برگردد به مسئلهی فرم مربوط میشود. حتی بیشتر از فرم به انتظاراتی برمیگردد که برخی فرمهای ادبی به همراه دارند. خوانندگان بسته به اینکه یک کتاب چطور ارائه، بستهبندی و معرفی میشود انتظارات خاصی پیدا میکنند. در نتیجه انتظار دارند کتابهایی که در دستههای مشخصی قرار دارند رفتار ثابتی داشته باشند. دلیل سراسیمگی آدمها در مواجهه با کتابهایی که دقیقا کاری را که از نظر آنها بايد و شايد انجام نمیدهد همین است؛ حتی اگر آن کتاب برای خودش هیچ مشکلی نداشته باشد و نخواهد از انتظارات بیرونی پیروی کند. کتابهای من معمولا از همین جهت باعث سرخوردگی خوانندگان میشوند. شاید از جهتهای دیگر هم بشوند ولی خوشبختانه از آن بخش ماجرا کاملا ناآگاهم.
ادامهی این مطلب را میتوانید در شمارهی هفتادم، مهر ۹۵ ببینید.
* این گفتوگو با عنوان The Art of Nonfiction No. 6 در زمستان ۲۰۱۳ در شمارهی ۲۰۷ نشریهی پاریسریویو منتشر شده است.