مراسمی مذهبی در عمارت چهل‌ستون در دوران ظل‌السلطان| عکس: عبدالخالق عکاسباشی

روایت کهن

برش‌هایی از رساله‌ای هزار ساله در باب اصفهان

اصفهان که روزگاری تکیه بر جای شوش و هگمتانه و اسطخر و مداین داشت، خیلی پیش‌تر از آن‌که پایتخت مهمی باشد، آبادانی‌ای پراهمیت بود. نمونه‌ی آرمان‌شهری مسکون در کنار اقلیمی پربرکت که با رودخانه‌ای وسیع مشروب می‌شد. نمونه‌ی شهرهای پیش از ‌تاریخ در فلات خاورمیانه. این اهمیت باعث شد تا در توصیف این خطه‌ی آبادان، کتاب‌ها نگارش شود.

محاسن اصفهان یکی از قدیمی‌ترین آثاری است که با محوریت اصفهان حدود هزار سال قبل به زبان عربی نوشته شد تا به سلطان سلجوقی و وزیر مقتدرش، خواجه نظام‌الملک طوسی، هدیه شود. دو سه قرن بعد، در دوران ابوسعید بهادرخان مغول، کتاب به فارسی برگردانده شد تا تقدیم ایلخان شود. در این کتاب از اصفهان و رجحانش بر سایر بلاد سخن رفته؛ از جغرافیای شهر و نفوس و حکام و سلاطین آن گرفته تا محصولات زراعی و باغی و تفریحات و تفرج‌گاه‌ها. کتاب با نثری شاعرانه نوشته شده. نویسنده بیان کوتاه و ساده را برای توصیف شهر کافی ندانسته و با انواع تعابیر و صناعات هنری و شاعرانه به زعم خودش کوشیده تا حق مطلب را چنان‌که باید ادا کند.

و وادی زنده‌رود و اصفهان شهری است به‌حقیقت مخصوص به اوفی قسمی از مبادی ایادی الهی. گرمایش نه گرمای جروم که جوش او سموم انگیزد و سرمایش نه سرمای صرود که زمهریر آن تگرگ از دماغ ریزد. مزاج چهارگانه‌ی او متعادل‌الاعتدال، نه چون طبرستان تری از چشمش ساکب و نه چون قهستان خشکی بر لب غالب، نه چون خوارزم و ترکستان کرباسوآسا چشم بر هم دوخته از سرما و نه چون مکران پرستوصفت تا گلو سوخته از گرما.

کل ایران را که از اطراف عالم خوش‌تر است
همچو شخصی دان که باشد از هنر او را روان
اصفهان او را سر و کرمان و شیرازش دو پای
ری یکی دست است و دیگر دستش آذربایگان


هر دیهی شهری معتبر
و از جمله‌ی غرایبی که مساحت با راحتِ این معموره‌ی گل و آب بلکه این جناب جنّات‌مآب از لطایف ربانی و مواهب سبحانی بدان مخصوص و منفرد است آن‌که عرصه‌ی این بقعه و حصه‌ی این خطه را مساحت طول و عرض بر مسافت شش فرسنگ در چهارده فرسنگ علی کل المساحتین بیشتر واقع نیست. و برین عرصه قریب هشتصد پاره دیه و مزرعه که به‌حقیقت هر دیهی شهری معتبر و هر مزرعه از دیهی بزرگ‌تر با کثرت اصناف اهالی و سکان معمور و قایم.


جوی زرینه‌رود
مشرب بعضی از آن نواحی و رساتیق از جوی زرینه‌رود که جاری می‌شود از منبعی که آن را چشمه‌ی جانان می‌گویند. تا مغیض که رویدشت سفلی است بر طول پنجاه فرسنگ زمینی اندک مسافت کم‌فرسنگ. مغرس اشجار گوناگون و منبت ریاحین رنگارنگ. معنی نسبت زر بدین رود آن‌که از این شط شیرین‌حرکات پربرکات و فایده بر روی زمین یک قطره‌ی آن مهمل و معطل بی‌فایده روان نیست. بر خاص و عام اهالی اصفهان و نواحی آن نفع بی‌شمار و سود بسیار روان و ریزان می‌دارد. چشمه بر چشمه و چاه بر چاه بر مسافت فرسنگ‌ها مرتب، عمق آن به نسبت با سطح زمین نه نزدیک و نه دور. نور علی نور.

هر سال از اول حمل تا آخر حوت به فرمان حی الذی لایموت از مستدرکات و محصولات شتوی و صیفی و مربیات و معمولات ربیعی و خریفی انواع اعناب و الوان فواکه تازه و تر از سیب و انبرود و به و غیر آن، گوناگون اغذیه و اطعمه و غلات و حبوب آزاد فربه‌نواز گندم زرد و باقلا و جو مانند آن بر روزگار صالحان اهالی و سکان نواحی چندان فایض می‌گردد که به غیر از محاسبان دیوان، ضبط و شمار آن را کس نداند.


بیست هزار هزار جریب غله
از ابوالقاسم بن ماهان که یکی از بزرگان کتاب اصفهان بود حکایتی شنیده‌ام که گفت از استاد خویش یاد دارم که گفت وقتی که رایت دولت مویدالدوله با تمامت خیل و خدم و حشم و لشکر گران با اخراجات بی‌پایان بر خطه‌ی اصفهان دست ظفر یافت، شغل استیفا و محاسبه‌ی دیوان به من مفوض نمود. آخر سال محاسبه‌ی قابض القباض می‌رفت نسخه‌ی مشتمل بر جمع و خرج بعد از اطلاق ارزاق از مرسومات و وظایف و اجراء جمیع جهات مبلغ بیست هزار هزار جریب غله به جریب کبیر در انبارها و کندوها باقی او موجود بود و مع ذلک بر زبان همگان شکایت سقوط ارتفاعات و تراجع زراعات غالب می‌آمد. و در کتب خوانده آمده است که در سال اول فتح ارتفاع آن از جزیه و خراج مبلغ چهل هزار هزار درم بوده است.

ادامه‌ی این روایت را می‌توانید در شماره‌ی هفتادودوم، آذر ۹۵ ببینید.