زمانی مجلات حكمران رسانهها بودند. از جذابیتهایشان تداوم محتوا بود و گاهی با یك مطلب دنبالهدار خوانندگان مشتاق را یكی دو سال هفته به هفته دنبال خودشان میكشاندند؛ برخلاف حالا كه كثرت رسانههای متنوع باعث خلاصه شدن سلیقهی مخاطبان شده. در متنی كه میخوانید محمد بلوری، پدر حادثهنویسی ایران، از همین شیوههای مجلهداری در جذب مخاطب در دهههای ۳۰ و ۴۰ میگوید و فریدون صدیقی، روزنامهنگار با سابقه، از استاد آن روزهایش؛ محمد بلوری.
غریبه سلام
محمد بلوری
از نیمهی دههی ۳۰ مجلات متنوعی پا به عرصهی مطبوعات گذاشتند كه برای بالا بردن تیراژ، توجهشان به پاورقیها و مطالب دنبالهدار بود. مشتاقان این قصههای عاشقانه و تاریخی هر هفته منتظر انتشار مجلهی مورد نظرشان میماندند تا داستانهایشان را دنبال كنند.
اغلب این مطالب را روزنامهنگاران و داستاننویسان مطرحی چون دكتر صدرالدین الهی، پرویز نقیبی، ایرج مستعان و… مینوشتند. یا مثلا ذبیحالله منصوری كه با پاورقیهای جذابی مثل سینوهه پزشك مخصوص فرعون و خواجه تاجدار خدمت بزرگی به كتابخوان كردن جوانان آن دوره كرد. یا خسرو شاهانی كه در مجلهی خواندنیها سلسله مطالبی تحت عنوان «كمدی مالی» مینوشت و داشت ابعاد تازهای به طنزنویسی رسانهای میبخشید. بعدها بیش از ده كتاب از داستانهای طنز شاهانی به زبان روسی ترجمه شد و با تیراژ چشمگیری در كشورهای روسیزبان اطراف انتشار پیدا كرد. یا علیاكبر كسمایی كه مطالب انتقادیای دربارهی بانوان مینوشت و اصلا به نویسندهی ضد زن معروف شده بود. در این میان احمد شاملو هم بود و با نام مستعار، قصههای دنبالهداری برای مجلات مینوشت.
این دنبالهدار بودن از نیمههای سال ۱۳۳۶ به شكل دیگری هم به مجلات راه پیدا كرد؛ پیگیری گزارشهای مربوط به وقایع جنایی. تا قبلش فقط روزنامههای كیهان و اطلاعات صفحهی حوادث داشتند و مجلات هفتگی تازه به اهمیت اینگونه گزارشهای خبری و تاثیرشان بر تیراژ پی برده بودند. سردبیران مجلات رفتند سراغ خبرنگاران بخش حوادث این دو روزنامه و بهطور قراردادی دعوت به كارشان كردند. اینكه در طول هفته، هربار جنایتی در تهران اتفاق میافتد بروند و از زوایای مختلف از واقعه گزارش تهیه كنند تا مجله بیشتر بفروشد؛ یك ماجرای جنایی مهم گاهی چندین هفته به صورت پاورقی در یك مجله دنبال میشد.
یكی از ماجراهای جنجالآفرینی كه باعث شد خوانندگان زیادی پیگیر گزارشهای هفتگی یك جنایت شوند قتل اسرارآمیز فلور بود. صبح روز ۱۸ دیماه سال ۱۳۳۹، كه دبیری گروه حوادث روزنامهی كیهان را بر عهده داشتم از كلانتری ۳۵ تهران خبر رسید زن جوانی در یكی از آپارتمانهای كوچهی پاك واقع در خیابان بهار، به طرز مرموزی كشته شده. مقتول زنی بود به نام ایران میرزاآغاسی، معروف به فلور؛ از زنان معروف بارهای شبانهی تهران و از معشوقههای حمیدرضا پهلوی، برادر كوچك شاه. گفته میشد فلور در رابطهی پنهانی با حمیدرضا باردار شده و چون حاضر به سقط جنین نبوده افراد ناشناسی او را در آپارتمانش كشتهاند. عوض آنها هم خدمتكار چهاردهسالهی منزل بهعنوان قاتل معرفی شده. پزشكی قانونی راز آبستن بودن فلور را برملا نمیكرد تا اینكه یك شب من و حسین پرتوی عكاس حوادث كیهان در تاریكی مطلق كورمالكورمال از پلههای آپارتمان رفتیم بالا و با شكستن پلمپ و لاك و مهرِ در، وارد خانه شدیم. در روشنی مهتاب كه از پنجره میتابید همهجای خانه را گشتیم. آخرسر دفترچه خاطرات زن را پیدا كردم. دفترچه رازی را فاش میكرد كه در جستوجویش بودیم؛ فلور مسئلهی باردار بودنش را توی دفترچه نوشته بود: «باز هم آمده بودند كه مرا بهزور برای كورتاژ ببرند اما جیغ و داد راه انداختم و با دست خالی رفتند.»
بهسرعت بیرون زدیم. فردایش این یادداشتها را در صفحهی حوادث كیهان چاپ كردم و جزئیات قتل افشا شد. همین ماجرا باعث شد مجلهی روشنفكر دو سه خبرنگار را اختصاصا مامور تحقیق دربارهی این جنایت پر رمزوراز كند و نتیجهی تلاششان طی سلسله گزارشهایی ماهها بهصورت ویژه در این مجله منتشر شود؛ داستان دنبالهداری واقعی كه بهطور كمسابقهای باعث افزایش تیراژ این مجله شد.
ادامهی این زندگینگاره را میتوانید در شمارهی هفتادوهفتم، خرداد ۹۶ ببینید.