در تهران قدیم مردم با صدای چهار شلیك توپ سحر از خواب بیدار میشدند. صدای توپهای شلیكشده از چهارگوشهی خندق و همراه شدنش با صدای نقارههای نقارهخانهی شاهی در حیاط ارگ، بانگی بود برای بیدار كردن مومنان روزهگیر تا برخیزند و سحری بخورند و پس از خواب تا نیمی از روز، ظهرگاهان، روانهی خرید شوند. با شنیدن صدای اذان از مآذن مسجد شاه و سپهسالار و قبرآقا، فرق هم نمیكرد چه كسی باشی، همه هرجایی كه آبی تمیز و زمینی مصفا پیدا میشد، نماز را اول وقت میخواندند. از پیش از غروب خورشید و دقایق نزدیك به افطار هم مردم شهر یا به بازارهای شبانه رهسپار میشدند یا به احیا مینشستند. شبهای ماه رمضان عبور و مرور در شهر آزاد بود و اسم شب و بگیر و ببند در کار نبود و شبنشینی و شبزندهداری معمولا تا صبح ادامه داشت. زنها پس از ادای مختصر آدابی دور هم گرد میآمدند و به گپوگفت مینشستند. دوایر دولت و دیوانخانهی شاهی و دربار و ادارهی استیفا در روزهای ماه رمضان تعطیل بود و رفع و رجوع امور شبهنگام یا ساعتی پس از افطار آغاز میشد. گاهی اوقات بساط افطار هم در دربار پهن میشد و دیوانیان پیش از افطار به كار مشغول میشدند. از افطار تا سحرگاه چهار نوبت خوردنی میخوردند، از پیشافطاری که عبارت بود از میوههای فصل و انواع پالوده و انگشتپیچ تا افطار که از انواع آش و کوفته و کوکو و شامی و شیربرنج و فرنی و لرزانک و یخدربهشت. پس از آن نیز شبچره بود که نیمهشب صرف میشد و زولبیا و بامیه و پشمک از لوازم آن به حساب میآمد و سرانجام سحری بود که بیشتر چند نوع پلو و چلو و خورشهای مختلف بود. همهی این رویدادها در طول یك ماه، زندگی جدیدی را برای مردم طهران میساخت كه انتهایش دل كندن از آن را مشكل میكرد. با این تصاویر، شاید بتوان داستان ماه رمضان در یكصد سال پیش تهران را كمی ورق زد.